کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرواز زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تازه پرواز
لغتنامه دهخدا
تازه پرواز. [ زَ / زِ پ َرْ ] (ص مرکب )از مرکبات تازه . (آنندراج ). بتازگی پر و بال بازکرده و از سر نو پروازکرده . (ناظم الاطباء) : عرفی بگیتی از خلد آمد که بازگرددغافل که تازه پرواز گم سازد آشیان را.عرفی (از آنندراج ).
-
شب پرواز
لغتنامه دهخدا
شب پرواز. [ ش َ پ َ ] (ص مرکب ) آنکه شب پرواز کند. پروازکننده به شب . || (اِ مرکب ) هواپیماهای شب پرواز که شب بر آسمان برشوند و سیر کنند. (از یادداشت مؤلف ).
-
فلک پرواز
لغتنامه دهخدا
فلک پرواز. [ ف َ ل َ پ َرْ ] (ص مرکب )فلک سیر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلک سیر شود.
-
پرواز دادن
لغتنامه دهخدا
پرواز دادن . [ پ َرْ دَ ] (مص مرکب ) پرانیدن . تطییر.
-
پرواز کردن
لغتنامه دهخدا
پرواز کردن . [ پ َرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پریدن . طیران : بهوا درنگر که لشکر برف چون کنند اندرو همی پروازراست همچون کبوتران سفیدراه گم کردگان ز هیبت باز. آغاجی .برآمد ابر پیریت از بناگوش مکن پرواز گرد رود و بگماز. کسائی .صواب آن است که در اوج هوا پروا...
-
پرواز گرفتن
لغتنامه دهخدا
پرواز گرفتن . [ پ َرْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پریدن : عنان تافت بر کین برآمد ز جای بدانسان که پرواز گیرد همای .فردوسی .
-
خوش پرواز
لغتنامه دهخدا
خوش پرواز. [ خوَش ْ / خُش ْ پ َرْ ] (ص مرکب ) خوب طیران . که پرواز نیکوکند. که نیکو پرد. که نیکو تواند پرید : ای دریغا مرغ خوش پرواز من ز انتها پرید تا آغاز من .مولوی .
-
حد پرواز
دیکشنری فارسی به عربی
سقف
-
پرواز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تنين , ذبابة , طائرة ورقية , طيران
-
پرواز دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ذبابة , قفزة
-
پرواز کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: parvâz bekeri طاری: ârparây(mun) طامه ای: parvâz kardan طرقی: parvâz kardmun کشه ای: parâymun نطنزی: parvâz kardan
-
پرواز بلند
دیکشنری فارسی به عربی
طائرة ورقية
-
پرواز کننده
دیکشنری فارسی به عربی
طيران
-
enroute chart
نقشۀ مسیر پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نقشۀ حاوی کلیۀ اطلاعات پرواز شامل ارتفاع و سمت و طول و عرض مسیرهای جغرافیایی و سامانههای کمکناوبری متـ . نقشۀ مسیر
-
advisory airspace, ADA
فضای پرواز توصیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فضای پروازی شامل مسیرهای توصیهای که در آن مراقبت پرواز و خدمات مشورتی، تا حد ضروری و نه بهطور کامل، فراهم باشد