کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرواری
/parvāri/
معنی
۱. گاو و گوسفند چاق: ◻︎ اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی: ۶۰).
۲. گوسفندی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
feeder, well-fed
-
جستوجوی دقیق
-
پرواری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) گوسفند یا گاو گوشتی و فربه .
-
پرواری
لغتنامه دهخدا
پرواری . [ پ َرْ ] (اِخ ) قضائی در ناحیت جنوب شرقی سنجاق سعرد از ولایت بتلیس حاوی سه ناحیه دشکوتان ، زیرقی و دیرکول و مرکب است از 60 قریه . (قاموس الاعلام ).
-
پرواری
لغتنامه دهخدا
پرواری . [ پ َرْ ] (ص نسبی ) فربه . فربی . فربه کرده . پروری . بشبیون . مُسمَّن (گوسفند و مانند آن ). اَکُولَه . علوفه . علیفه : شهره مرغی بشهربند قفس قفس آبنوس لیل و نهارطیرانت چو دور فکرت من بر ازین نه مقرنس دوّارعهدنامه ٔ وفات زیر پر است گنج نامه ...
-
پرواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پروار) parvāri ۱. گاو و گوسفند چاق: ◻︎ اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی: ۶۰).۲. گوسفندی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود.
-
پرواری
لهجه و گویش تهرانی
حیوانی که برای گوشتش نگهداری میکنند.
-
واژههای مشابه
-
گاو پرواری
لغتنامه دهخدا
گاو پرواری .[ وِ پ َرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گاوی که آن را در خانه ٔ سرد به ایام تابستان نگهداشته و غذای لایق داده فربه نموده باشند. (غیاث ) (آنندراج ) : اسب لاغرمیان به کار آیدروز میدان نه گاو پرواری . سعدی .رجوع به پرواری شود.
-
پرواری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سمن
-
چارپایان پرواری
دیکشنری فارسی به عربی
طاعم
-
گوساله پرواری
دیکشنری فارسی به عربی
عجل مخصي
-
خوک پرواری
دیکشنری فارسی به عربی
خنزير
-
فربه یا پرواری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دهن
-
پرواری کردن و ذبح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لحم البقر
-
جستوجو در متن
-
porkers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیورس ها، بچه خوک پرواری، خوک پرواری