کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرهیز گزینشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
selective abstinence
پرهیز گزینشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] پرهیز فرد از برخی رفتارهای جنسی و نه همۀ آنها، بهطور انتخابی
-
واژههای مشابه
-
sexual abstinence
پرهیز جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] خودداری از فعالیت جنسی معمولاً به دلایل خاصی که ممکن است اخلاقی یا مذهبی یا قانونی یا مربوط به ایمنی و سلامت باشد
-
پرهیز دادن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← پرهیز کردن
-
پرهیز داشتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← پرهیز کردن
-
diet 2
پرهیز کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] تنظیم و محدود کردن برنامۀ غذایی روزانه متـ . پرهیز دادن، پرهیز داشتن، رژیم گرفتن، رژیم داشتن
-
absolute diet
پرهیز مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] امساک از خوردن غذا
-
پرهیز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) 1 - دوری کردن . 2 - پارسایی کردن .
-
قرابه پرهیز
لغتنامه دهخدا
قرابه پرهیز. [ ق َ ب َ / ب ِ پ َ ] (نف مرکب ) پرهیزنده ٔ از می . پرهیزنده ٔ از قرابه : صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیزای کوته آستینان تا کی درازدستی .حافظ.
-
پرهیز جستن
لغتنامه دهخدا
پرهیز جستن . [ پ َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . اجتناب کردن . حذر نمودن . تحرز. احتراز کردن . توقی . اتقاء. اشاحه : دلاورچو پرهیز جوید ز جفت بماند به آسانی اندر نهفت .فردوسی .
-
پرهیز شکستن
لغتنامه دهخدا
پرهیز شکستن . [ پ َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ترک پرهیز کردن . بترک پرهیز گفتن . قطع پرهیز. بریدن پرهیز بیمار را.
-
پرهیز کردن
لغتنامه دهخدا
پرهیز کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوری کردن . خودداری کردن . حذر کردن . حِذر. حِذار. محاذره . احتراز. تحرز.اجتناب کردن . مجتنب بودن . مجانبت . تجنیب . تجنب . تحفظ. اِلاحة. امساک . استتار. تطرّس . (منتهی الارب ). نَستﱡر. اکتلاء. احتماء. تحمی . تح...
-
چراغ پرهیز
لغتنامه دهخدا
چراغ پرهیز. [ چ َ / چ ِ پ َ ] (اِ مرکب ) فانوس . (برهان ) (ناظم الاطباء). چیزی که محافظت چراغ از باد کند. (برهان ). چیزی باشد که بر روی چراغ بکشند تا چراغ از صدمه ٔ باد محفوظ ماند و خاموش نشود. (آنندراج ). چیزی باشد که در پیش چراغ بسازند تا چراغ از ب...
-
چراغ پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqparhiz ۱. فانوس؛ مردنگی.۲. آنچه که چراغ را در آن بگذارند تا از وزش باد خاموش نشود.
-
پرهیز کردن
واژهنامه آزاد
اجتناب کردن.