کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرهیزکاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرهیزکاری کردن
لغتنامه دهخدا
پرهیزکاری کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پارسائی کردن . پارسا گردیدن . تورع . تعفف . استعفاف . نساکة.
-
جستوجو در متن
-
اتقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اتقاء] [قدیمی] 'etteqā پرهیز کردن؛ حذر کردن؛ خویش را نگهداشتن؛ پرهیزکاری.
-
صیانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صیانة] siyānat ۱. حفظ کردن؛ نگهداشتن.۲. [قدیمی] پرهیزکاری.
-
تورع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavarro' ۱. پرهیز کردن؛ پارسایی کردن؛ دوری کردن از کارهای بد.۲. پاکدامنی؛ پارسایی؛ پرهیزکاری.
-
تعفف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'affof عفیف بودن؛ عفت داشتن؛ خودداری کردن از حرام؛ پرهیزکاری؛ پاکدامنی.
-
ورع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] vara' ۱. دوری کردن از گناه؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.۲. (تصوف) دوری کردن از شبهات از ترس ارتکاب محرّمات.
-
عفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عفّة] 'effat ۱. بازایستادن از حرام؛ پارسایی کردن.۲. پرهیزکاری؛ پارسایی؛ پاکدامنی؛ ترک شهوت.
-
زهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zohd ۱. نخواستن چیزی و ترک کردن آن.۲. اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن؛ بیاعتنایی به دنیا؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.
-
اتقاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پرهیز کردن . 2 - (اِمص .) پرهیزکاری ، تقوی .
-
زهادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (مصدر) [عربی: زهادة] [قدیمی] zahādat ۱. زاهد شدن؛ پارسایی کردن؛ زهد ورزیدن؛ بیاعتنایی به دنیا؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.۲. اعراض از چیزی و بیاعتنایی به آن.
-
استعفاف
لغتنامه دهخدا
استعفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازایستادن خواستن از حرام . || پارسائی کردن . بازایستادن از حرام . (منتهی الارب ). عفت نمودن . پرهیزکاری کردن . || گرفتن شتر گیاه خشک را بزبان از بالای خاک و پاک کردن خاک آن .
-
تورع
لغتنامه دهخدا
تورع . [ ت َ وَرْ رُ ] (ع مص ) پرهیزکاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پرهیزکاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پرهیزکردن از آن و بازماندن : تورع من کذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه : و کان یتورع من کسوة الجدید...
-
تقیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تقیَّة] taqiy[y]e ۱. (فقه) خودداری از اظهار عقیده و مذهب، یا تظاهر برخلاف عقیده.۲. (فقه) خود را هممذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان.۳. [قدیمی] پرهیزکاری.۴. [قدیمی] پرهیز کردن.
-
اتقاء
لغتنامه دهخدا
اتقاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پرهیزیدن . تقوی . وَرَع . پرهیز. پرهیزکاری . ترسیدن . حذر گرفتن . (تاج المصادر). حذر کردن . (زوزنی ). توقی . خویشتن رانگاه داشتن . || چیزی فراپیش چیزی بردن .- اتقأاﷲ ؛ ترسیدن از خدای تعالی .