کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرنگار
/pornegār/
معنی
۱. هرچیزی که دارای نقشونگار بسیار باشد.
۲. باغی که دارای گلهای رنگارنگ باشد: ◻︎ جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲: ۱۳۳۱).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرنگار
لغتنامه دهخدا
پرنگار. [ پ ُ ن ِ ] (ص مرکب ) بسیارنقش : بهشتی بد آراسته پرنگارچو خورشید تابان بخرم بهار. فردوسی .پشیمان شد از کرد خود شهریاراز آن پنبه و جامه ٔ پرنگار. فردوسی .که یک روزمان هدیه ٔ شهریاربود دوک با جامه ٔ پرنگار. فردوسی .کمر خواست پرگوهر شاهواریکی خس...
-
پرنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pornegār ۱. هرچیزی که دارای نقشونگار بسیار باشد.۲. باغی که دارای گلهای رنگارنگ باشد: ◻︎ جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲: ۱۳۳۱).
-
جستوجو در متن
-
پرنقش
واژگان مترادف و متضاد
پرنگار، رنگارنگ، منقش، نقشدار ≠ بینقش، ساده
-
دیوارپرده
لغتنامه دهخدا
دیوارپرده . [ دی پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) و پرده ٔ پرنگار آویختن به دیوار را. پرده ٔ منقشی که بدیوار نصب میکنند. (ناظم الاطباء).
-
فندقی
لغتنامه دهخدا
فندقی . [ ف َ دُ ] (ص نسبی )منسوب به فندق . به رنگ فندق . (یادداشت مؤلف ). || نامی است که به سگان دهند. (یادداشت مؤلف ). || فندقه . سرانگشت خضاب کرده . فندق بند.- فندقی کردن ؛ مرادف فندق بستن . (آنندراج ). خضاب کردن سرانگشت ها را : تا که سرانگشت ت...
-
پرنقش
لغتنامه دهخدا
پرنقش . [ پ ُ ن َ ] (ص مرکب ) دارای نگار و نقش بسیار. پر از نقش و نگار : به ظاهر یکی بیت پرنقش آزر. ابوطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی ).باغی نهاده هم بر او با چهار بخش پرنقش و پرنگار چو ارتنگ مانوی . فرخی .سرایهاش چو ارتنگ مانوی پرنقش بهارهاش چو دیبای خسر...
-
چربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čarpīh] ‹چربه، چربو› čarbi ۱. مادۀ آلی درون بدن حیوانات و دانۀ گیاهان که در آب حل نمیشود؛ پیه.۲. [مجاز] سرشیر.۳. قیماق.۴. (اسم مصدر) چرب بودن؛ روغندار بودن.۵. [مقابلِ درشتی و خشونت] [مجاز] نرمی؛ ملایمت؛ رفق؛ مدارا؛ ملاطفت: ◻︎ به هر ک...
-
بهیم
لغتنامه دهخدا
بهیم . [ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از رایان هنداست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : همیشه رای بهیم اندر آن مقیم بدی نشسته ایمن و دل پرنشاط و ناز و بطر. فرخی .چو نهر واله که اندر دیار هند بهیم بنهر واله همی کرد بر شهان مفخر. فرخی .حصار کندهه را از به...
-
کرد
لغتنامه دهخدا
کرد. [ ک َ / ک ِ ] (اِمص ، اِ) کردار که کار و عمل و به فعل آوردنیها باشد اعم از نیک و بد. (برهان ) (آنندراج ). کار. عمل . فعل . (ناظم الاطباء). کرده . کردار. (یادداشت مؤلف ) : پشیمان شد از کرد خود شهریار[ هرمز ]وز آن پنبه و جامه ٔ پرنگار. فردوسی .گز...
-
مانوی
لغتنامه دهخدا
مانوی . [ ن َ وی ] (ص نسبی ) منسوب به مانی . (ناظم الاطباء). در نسبت به مانی ، منانی گویند و قیاس مانوی است چنانکه در نسبت به حران حرنانی گویند و قیاس حرانی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سرایهایش چو ارتنگ مانوی پرنقش بهارهاش چو دیبای خسروی بنگا...
-
نگارخانه
لغتنامه دهخدا
نگارخانه . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نقاش خانه . کارگاه نقاشی : همه را در نگارخانه ٔ جودقدرت اوست نقشبند وجود. نظامی .- نگارخانه ٔ چین (چینی ) ؛ نگارستان چین . رجوع به نگارستان شود : دل را بدان نگار سپردم که داشتم زو چون نگارخانه ٔ چین پرنگار دل ....
-
روح پرور
لغتنامه دهخدا
روح پرور. [ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) هرچیز که روح را پرورش دهد. (ناظم الاطباء). آنچه روح را مسرت بخشد. مفرح . شادی بخش . دل انگیز. روح انگیز. روح افزا. روانبخش . پرورنده ٔ روح : هزاران درود و دو چندان تحیت ز ایزد بر آن صورت روح پرور. ناصرخسرو.تیغش نه تی...
-
نگار
لغتنامه دهخدا
نگار. [ ن ِ ] (اِ) اسم است از نگاشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حاصل مصدر نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش . (غیاث اللغات )(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقش که بر کاغذ یا بر جائی کشند. (از رشیدی ). چیزی که با رنگ به دیوار و کاغذ کشند. (ف...
-
گل سرخ
لغتنامه دهخدا
گل سرخ . [ گ ُ ل ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر گلی که سرخ باشد. (برهان ). || ترجمه ٔ ورد است . (آنندراج ). ورد. (الفاظ الادویه ). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره ٔ گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است . (گیا...