کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرنو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرنو
/parnu/
معنی
= پرنون
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرنو
لغتنامه دهخدا
پرنو. [ پ َ ] (اِ) دیبای منقش نازک و لطیف . (شرفنامه ) (برهان ). پرنون . پرنیان .
-
پرنو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parnu = پرنون
-
جستوجو در متن
-
بربون
لغتنامه دهخدا
بربون . [ ب َ ] (اِ) دیباء تنک و برنون و بزیون و پرنو نیز گویندش . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
برنو
لغتنامه دهخدا
برنو. [ ب َ ] (اِ) دیبای تنک و حریر نازک . (برهان ) (آنندراج ). پرنو. برنون . و رجوع به برنون شود.
-
برنون
لغتنامه دهخدا
برنون . [ ب َ ] (اِ) دیبای تنک و حریر نازک . (از برهان ) (از آنندراج ). برنو. پرنو. پرنون . و رجوع به برنو و پرنون شود : از پی طفلان آب وگل صبا فراش واربالش از بغدادی و بستر ز برنون ساخته .فلکی .
-
پرنا
لغتنامه دهخدا
پرنا. [ پ َ ] (اِ) دیبای منقش لطیف و نازک را گویند. (برهان ). دیبای منقش در غایت لطافت و نزاکت . پرنو. پرنون . پرنیا. (رشیدی ). پرنیان . نوعی از دیبای منقش بود که در غایت لطافت و نزاکت باشد. (جهانگیری ). ظاهراً صاحب فرهنگ جهانگیری الف زائد کلمه ٔ پرن...
-
پرنون
لغتنامه دهخدا
پرنون .[ پ َ ] (اِ) دیبای منقش . پرنو. پرنیان : نپرّد بلبل اندر باغ جز بر بسّد و مینانپوید آهو اندر دشت جز بر غالی و پرنون . رودکی (از شعوری ) (جهانگیری ).شمشاد ببوی زلفک خاتون شدگلنار برنگ توزی و پرنون شد. منوچهری .ز دیبا و پرنون شتروار شصت ز پوشیدن...
-
پرنیان
لغتنامه دهخدا
پرنیان . [ پ َ ] (اِ) حریر. (مهذب الاسماء) (دهار) (حبیش تفلیسی ). حریر چینی که نقشها و چرخها (؟) دارد. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). پرنیان حریر چینی بود منقش و پرند ساده بود. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). حریر چینی که منقش باشد. (از شرفنامه از غیاث اللغات )...