کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرمعنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرمعنی
/porma'ni/
معنی
۱. سخنی که معنی بسیار دارد.
۲. آنچه از آن مطالب بسیار فهمیده شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
expressive, meaningful, meaty, pregnant, rich, significant
-
جستوجوی دقیق
-
پرمعنی
لغتنامه دهخدا
پرمعنی . [ پ ُ م َ نا / نی ] (ص مرکب ) که معنی بسیار دارد. پرمغز.
-
پرمعنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] porma'ni ۱. سخنی که معنی بسیار دارد.۲. آنچه از آن مطالب بسیار فهمیده شود.
-
پرمعنی
دیکشنری فارسی به عربی
معبر
-
جستوجو در متن
-
معبر
دیکشنری عربی به فارسی
رسا , پرمعني , حاکي , اشاره کننده , مشعر
-
پرمغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pormaqz ۱. میوه یا دانه که مغز بسیار دارد.۲. سخن پرمعنی.
-
حرف مغزدار
لغتنامه دهخدا
حرف مغزدار. [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف آبدار. حرف پرمعنی . سخن گرانبها و پرمعنی . (مجموعه ٔ مترادفات ص 210).
-
پرمغز
لغتنامه دهخدا
پرمغز. [ پ ُ م َ ] (ص مرکب ) که مغز بسیار دارد.- گفته ٔ پرمغز ؛ سخنی پرمعنی .- مردی پرمغز ؛ مردی سخت دانا.
-
سست نظم
لغتنامه دهخدا
سست نظم . [ س ُ ن َ ] (ص مرکب ) که شعر او سخته و محکم نباشد. که شعر او رسا و پرمعنی نیست : حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظقبول خاطر و لطف سخن خداداد است .حافظ.
-
کارریر
لغتنامه دهخدا
کارریر. [ ی ِ ] (اِخ ) اوژن . نقاش و متخصص چ سنگی فرانسوی متولد در «گورنای ». تصاویر پرمعنی و قوی الدلاله ٔ او روی پرده های نقاشی دودی رنگ نقش شده است . (1849 - 1906 م .).
-
معانی سرا
لغتنامه دهخدا
معانی سرا. [ م َ س َ ] (نف مرکب ) آنکه معانی سراید. معانی گو. آنکه اشعار و سخنان پرمعنی سراید : ز خاقانی این منطق الطیر بشنوکه چون او معانی سرایی نیابی .خاقانی .
-
صدف دهانی
لغتنامه دهخدا
صدف دهانی . [ ص َ دَ دَ ] (حامص مرکب ) دارای دهان همچون صدف بودن . دهان چون صدف داشتن . و در بیت زیر مقصود سخنان نغز و پرمعنی گفتن است : چه سود ریزش باران وعظ بر سر خلق که مرد را به ارادت صدف دهانی نیست .سعدی .
-
معنی لان
لغتنامه دهخدا
معنی لان . [ م َ ] (ص مرکب ) پرمعنی . بسیارمعنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حاوی معنی . دارای معنی : گر تو هستی آشنای جان من نیست دعوی گفت معنی لان من .مولوی (مثنوی چ خاور ص 133).
-
مغزدار
لغتنامه دهخدا
مغزدار. [ م َ ] (نف مرکب ) مقابل بی مغز، چون بادام مغزدار. (آنندراج ). هر چیزی که دارای مغز باشد وچیزی که پرمغز باشد. (ناظم الاطباء). دارای مغز. مغزآکنده . پرمغز. زاهق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- حرف مغزدار ؛ حرف معقول ته دار. (آنندراج ). سخن پرم...
-
خرقه پوش
لغتنامه دهخدا
خرقه پوش . [ خ ِ ق َ / ق ِ ] (نف مرکب ) درویش . صوفی . آنکه خرقه پوشد : خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. (گلستان ).ای زاهد خرقه پوش تا کی با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟ سعدی (طیبات ).در میان صومعه سالوس پرمعنی منم خرقه پوش خودفروش خالی از معنی منم ....