کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرطاقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرطاقت
/portāqat/
معنی
۱. پرتابوتوان.
۲. بردبار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
inexhaustible, mettlesome, strong, sturdy, tireless, tolerant, tough
-
جستوجوی دقیق
-
پرطاقت
لغتنامه دهخدا
پرطاقت . [ پ ُ ق َ ] (ص مرکب )پرتحمل . حمول . گرانجان . تاب آورنده . مقابل کم طاقت .
-
پرطاقت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] portāqat ۱. پرتابوتوان.۲. بردبار.
-
پرطاقت
دیکشنری فارسی به عربی
جري
-
واژههای مشابه
-
گیاه پرطاقت
دیکشنری فارسی به عربی
زوج
-
جستوجو در متن
-
سگ جان
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (کن .) پُرطاقت ، مقاوم .
-
پرتاب وتوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) portābotavān ۱. پرطاقت.۲. نیرومند.
-
پولادرگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pulādrag اسب قوی، پرزور، و پرطاقت.
-
wiry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وحشی، پرطاقت، سیمی، سفت، قابل انحناء
-
کمطاقت
واژگان مترادف و متضاد
بیطاقت، کمتحمل، کمحوصله، ناشکیب ≠ پرطاقت، حمول
-
پرتاب و توان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ تَ) (ص مر.) نیرومند پرطاقت .
-
سخت جان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - پُرطاقت . 2 - خسیس .
-
سرسخت
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص مر.) 1 - لجوج . 2 - پرطاقت .
-
staminal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استامیننا، پرچمی، بنیهای، با اسطقس، با استقامت، پرطاقت