کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرشکیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرشکیب
/poršakib/
معنی
دارای صبر و شکیب بسیار؛ پرصبر؛ صبور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بردبار، پرتحمل، پرحوصله، شکیبا، صابر، صبور ≠ ناشکیب، کمحوصله
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرشکیب
واژگان مترادف و متضاد
بردبار، پرتحمل، پرحوصله، شکیبا، صابر، صبور ≠ ناشکیب، کمحوصله
-
پرشکیب
لغتنامه دهخدا
پرشکیب . [ پ ُ ش َ ] (ص مرکب ) پرصبر. پرآرام . پرتحمل .
-
پرشکیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] poršakib دارای صبر و شکیب بسیار؛ پرصبر؛ صبور.
-
جستوجو در متن
-
باحوصله
واژگان مترادف و متضاد
بردبار، پرشکیب، حمول، شکیبا، صبور ≠ بیحوصله، عجول
-
پرتحمل
واژگان مترادف و متضاد
بردبار، پرشکیب، حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ ناشکیبا
-
صابر
واژگان مترادف و متضاد
بردبار، پرشکیب، حمول، خویشتنداررزین، شکیبا، صبور، متحمل ≠ ناشکیبا
-
پرحوصله
واژگان مترادف و متضاد
بردبار، پرتحمل، پرشکیب، پرطاقت، حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ کمحوصله، ناشکیبا
-
پرصبر
لغتنامه دهخدا
پرصبر. [ پ ُ ص َ ] (ص مرکب ) پرشکیب . مقابل کم صبر.
-
حمول
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردبار، پرتحمل، پرشکیب، شکیبا، صابر، صبور ۲. سختجان، گرانجان ۳. بارکش ≠ کمطاقت
-
بردبار
واژگان مترادف و متضاد
آرام، باحوصله، پرشکیب، حلیم، حمول، خویشتندار، رزین، شکیبا، صابر، صبور، متحمل ≠ کمصبر، ناشکیبا، نابردبار، کمحوصله
-
صبور
لغتنامه دهخدا
صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند درانتقام . (غیاث اللغات ). شکیبا و حلیمی که عاصیان رابه عذاب مؤاخذه نکند بلکه ببخشد یا در گرفت آنها شتابی نکند. (منتهی الارب ). شکیبا. (دهار). بی شتاب . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ) (ربنجنی...
-
پر
لغتنامه دهخدا
پر. [ پ ُ ] (ص ) (از پهلوی اَویر ، بسیار سخت ) مملُوّ. مَلأَی . مَلاَّن . ممتلی . مُکتَتَز. مشحُون . غاص ّ. انباشته . لبالب . مالامال . لب به لب . لَمالَم . لبریز. مال مال . آکنده . مُترَع . مُؤمَّت . مغمور. بسیار. دارای بسیار از چیزی . مقابل تهی و...