کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرشکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرشکن
/poršekan/
معنی
چیزی که چینوشکن بسیار دارد؛پرچین؛ پرپیچوخم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرشکنج ≠ صاف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرشکن
واژگان مترادف و متضاد
پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرشکنج ≠ صاف
-
پرشکن
لغتنامه دهخدا
پرشکن . [ پ ُ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) سخت مُجعد. پرچین . پرآژنگ . پرشکنج . بسیارنورد. پرانجوغ : ای عهد من شکسته بدان زلف پرشکن باز این چه سنبل است که سر برزد از سمن . فرخی .چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن وَه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمیکند. حافظ. ||...
-
پرشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرشکنج› poršekan چیزی که چینوشکن بسیار دارد؛پرچین؛ پرپیچوخم.
-
جستوجو در متن
-
پرنورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pornavard پرچین؛ پرشکن.
-
پرآژنگ
واژگان مترادف و متضاد
پرچین، پرشکن ≠ صاف
-
شکنبرشکن
واژگان مترادف و متضاد
پرچین، پرچینوشکن، پرخم، پرشکن، پیچیده
-
پرخم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] porxam پرشکن؛ پرپیچوتاب: زلف پرخم.
-
پرکوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرکیس› [قدیمی] porkus ۱. پرشکن.۲. پرچینوچروک.
-
پرتاب
واژگان مترادف و متضاد
پرچینوشکن، پرچین، پرشکن، پرگره، فردار ≠ کمتاب
-
پرچین
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص مر.)پرپیچ و تاب ، پرشکن .
-
پرماز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص مر.) پرچین ، پرشکن ، ترنجیده .
-
کرس
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) موی پیچیده و پُرشکن . کُرسه و گروس هم گفته شده .
-
پرنورد
لغتنامه دهخدا
پرنورد. [ پ ُن َ وَ ] (ص مرکب ) پرچین و پرشکنج . پرآژنگ . پرشکن .
-
پرشکنج
لغتنامه دهخدا
پرشکنج . [ پ ُ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) پرچین . پرشکن . پرآژنگ . پرنورد. پرانجوغ . || مجعد (موی ).