کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرشرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرشرار
لغتنامه دهخدا
پرشرار. [ پ ُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) پرابیز و شرر و جرقه : گردد هر آنکسی که چو من عشق پیشه کردهم پرسرشک دیده و هم پرشرار دل .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
پرشرر
لغتنامه دهخدا
پرشرر. [ پ ُ ش َ رَ ] (ص مرکب ) پرشرار.
-
نکال
لغتنامه دهخدا
نکال . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) عقوبت . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رنج . (غیاث اللغات ). سزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).شکنجه ٔ سخت . عذاب . (فرهنگ فارسی معین ) : خلافش برد آن را که خلافش به دل...
-
خیال
لغتنامه دهخدا
خیال . [ خ َ ] (ع اِ) پندار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). وهم . (ناظم الاطباء). ظن . (یادداشت مؤلف ). پندار و گمان . (از آنندراج ) : زنخدانی چون سیم وبر او از شبه خالی دلم برد و مرا کرد ز اندیشه خیالی . فرخی .ا...