کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرسی گاردنر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرسی گاردنر
لغتنامه دهخدا
پرسی گاردنر. [ پ ِ ن ِ ] (اِخ ) سکه شناس معروف . او راست : کتاب مسکوکات پارتی (اشکانی ) که در لندن بسال 1877 م . به طبع رسیده است . (ایران باستان ج 3 ص 2674).
-
واژههای مشابه
-
pressed
پِرِسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] ویژگی آنچه پرسکاری بر روی آن انجام شده باشد متـ . فشرده
-
referendum
همهپرسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأیگیری برای پذیرش یا عدم پذیرش موضوعی خاص، از همۀ افرادی که طبق قوانین کشور میتوانند رأی بدهند
-
احوال پرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ahvālporsi ۱. پرسیدن حال کسی.۲. پرسش دوستانه از چگونگی وضع و حال و کاروبار کسی.
-
ماتم پرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] mātamporsi تعزیت؛ تسلیت.
-
pressed glass
شیشۀ پِرِسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] شیشهای که در حالت خمیری آن را تحت فشار در یک قالب شکل میدهند متـ . شیشۀ فشرده
-
exit poll
رأیپرسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] پرسش از رأیدهندگان در هنگام خروج از شعبۀ رأیگیری برای پیشبینی نتیجۀ انتخابات
-
احوال پرسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) [ ع - فا. ] (حامص .) پرسش از چگونگی وضع و کار و بار کسی ، پژوهش و سوال از صحت و بیماری کسی .
-
دل پرسی
لغتنامه دهخدا
دل پرسی . [ دِ پ ُ ] (حامص مرکب ) احوال پرسی . (آنندراج ) : دل پرسی رقیب در افسردگی مکن چون زنده نیست مار به افسون چه احتیاج . رفیع (از آنندراج ).غم نمی بود از ملالت گر بدل پرسی مراسوی ما هم چون غم خود رسم می بود آمدن .صبحی (از آنندراج ).
-
نادره پرسی
لغتنامه دهخدا
نادره پرسی . [ دِ رَ / رِ پ ُ ] (حامص مرکب ) پرسش و استفسار از چیز کمیاب و فوق العاده . (ناظم الاطباء).
-
ماتم پرسی
لغتنامه دهخدا
ماتم پرسی . [ ت َ پ ُ ] (حامص مرکب ) تعزیت . (آنندراج ). فاتحه خوانی و تعزیت گویی . (ناظم الاطباء).
-
احوال پرسی
لغتنامه دهخدا
احوال پرسی . [ اَح ْ پ ُ ] (حامص مرکب ) پژوهش و سؤال از صحت و بیماری کسی . استفسار و پرسش از حالت و چگونگی و تندرستی و عافیت و بیماری و مرض و کار و بار. عیادت مریض .- احوال پرسی کردن ؛ احوال گرفتن . استفسار از حال کسی .
-
پرسی کا
لغتنامه دهخدا
پرسی کا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام کتابی از کتزیاس در تاریخ ایران . (ایران باستان ج 1 ص 73).
-
تعزیت پرسی
لغتنامه دهخدا
تعزیت پرسی . [ت َ ی َ پ ُ ] (حامص مرکب ) ماتم پرسی . (ناظم الاطباء).