کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرسشنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرسشنامه
معنی
( ~. مِ) (اِمر.) یک یا چند برگه شامل سوالاتی راجع به هویت و افراد خانواده و همانند آن که معمولاً در ادارات و مؤسسات به اشخاص می دهند تا پر کنند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
form, questionnaire
-
جستوجوی دقیق
-
پرسشنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) یک یا چند برگه شامل سوالاتی راجع به هویت و افراد خانواده و همانند آن که معمولاً در ادارات و مؤسسات به اشخاص می دهند تا پر کنند.
-
پرسشنامه
دیکشنری فارسی به عربی
استبيان ، استفتاء ، استمارة
-
واژههای همآوا
-
پرسش نامه
لغتنامه دهخدا
پرسش نامه . [ پ ُ س ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقی که بر آن چند پرسش نوشته اند و به داوطلب کاری دهند تا پاسخها بر آن نویسد.
-
پرسش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pursišn-nāmak] porsešnāme کاغذ یا کاغذهایی که روی آن پرسشهایی نوشته و به کسی بدهند که پاسخ آنها را بنویسد.
-
جستوجو در متن
-
questionnaires
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسشنامه ها، پرسشنامه
-
questionnaire
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسشنامه
-
questionee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسشنامه
-
questionableness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسشنامه
-
questionist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسشنامه
-
انکت
واژهنامه آزاد
پرسشنامه
-
non-response
بیپاسخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] بیپاسخ ماندن همه یا برخی از سؤالهای پرسشنامه
-
questionary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسشنامه، پرس نامه
-
استبيان
دیکشنری عربی به فارسی
پرسشنامه , برگه سؤال , پرسش