کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرستندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرستندگی
/parastandegi/
معنی
۱. بندگی.
۲. عبادت.
۳. [قدیمی] خدمتکاری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرستندگی
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ تَ دِ) (حامص .) 1 - پرستش ، عبودیت . 2 - خدمت ، خدمتکاری .
-
پرستندگی
لغتنامه دهخدا
پرستندگی . [ پ َ رَ ت َ دَ / دِ ] (حامص ) عبادت . عبودیت . || خدمت . خادمی . خدمتکاری : نباید ز شاهان پرستندگی نجوید کس از تاجور بندگی .فردوسی .
-
پرستندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) parastandegi ۱. بندگی.۲. عبادت.۳. [قدیمی] خدمتکاری.
-
جستوجو در متن
-
پایکاری
لغتنامه دهخدا
پایکاری . (حامص مرکب ) خدمتکاری . پرستندگی . پادوی . شاگردی خدمت : و بسیار سخن رفت در معنی وزارت و تن درنمیداد [ احمدبن عبدالصمد ] و گفت بنده غریب است میان این قوم و رسم این خدمت نمی شناسد وی را همین شاگردی و پایکاری صوابتر. (تاریخ بیهقی ).بد از طوس ...
-
افکنده
لغتنامه دهخدا
افکنده . [ اَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از افکندن . انداخته شده . افتاده . (یادداشت مؤلف ). ساقطشده . انداخته شده . (ناظم الاطباء) : چنان بد که آن دختر نیکبخت یکی سیب افکنده باد از درخت . فردوسی .از آن صدهزاران یکی زنده نیست خنک آنکه در دوزخ ...
-
تاجور
لغتنامه دهخدا
تاجور. [ تاج ْ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) این کلمه از تاج (معرب تاگ ) است با مزید مؤخر «ور». بزبان ارمنی تاگاور (تاجور). کنایه از پادشاه . (آنندراج ). شهریار. تاجدار. مَلِک . سلطان . صاحب تاج . تاج گذارده . شاه . بزرگ . معمم . مکلل . مکلله : از این دو...