کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرده در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پرده انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص م .) آشکار کردن ، برملا کردن .
-
پرده کرکره
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ کِ رِ) (اِمر.) وسیله ای از تیغه های نازک خم پذیر که به وسیلة ریسمان هایی به هم متصل شده و به پنجره آویخته می شود و با کشیدن ریسمان ها می توان آن را باز و بسته کرد.
-
پرده باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - نوازنده ، مطرب . 2 - کسی که خیمه شب بازی می کند. 3 - کنایه از: حیله گر، مکار.
-
پرده بازی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِمص .) مکر، فریب .
-
پرده برداری
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (حامص .) 1 - برداشتن پرده از روی چیزی و به تماشا گذاشتن آن به نشانة آغاز بهره برداری یا نمایش . 2 - آشکار ساختن یک راز.
-
پرده خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) آن که با استفاده از تصاویر و شمایل و با اشاره به آن ها به نقل داستان های حماسی یا دینی می پردازد.
-
پرده شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ) (اِ. ص .) 1 - نوازنده ، موسیقی دان . 2 - عارف .
-
میان پرده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (اِمر.) نقطه هایی که بین حروف پا پرده های متروک گذارند، نیم پرده .
-
سالار پرده
لغتنامه دهخدا
سالار پرده . [ رِ پ َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حاجب . دربان . حاجب بزرگ : چو سالار پرده سپهبد بدیدرها کردنش هیچگونه ندید. (شاهنامه چ بروخیم ج 1 حاشیه ص 231).رجوع به سالاربار و سالار شود.
-
مغز پرده
لغتنامه دهخدا
مغز پرده . [ م َ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پرده ای از دماغ که ام الرقیق نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
پرده کردن
لغتنامه دهخدا
پرده کردن . [ پ َ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روگرفتن زن .
-
پرده باز
لغتنامه دهخدا
پرده باز. [ پ َدَ / دِ ] (نف مرکب ) لعبت باز و خیال باز. (رشیدی ).
-
پرده بازی
لغتنامه دهخدا
پرده بازی . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مرادف شب بازی است . (غیاث اللغات ).
-
پرده بندی
لغتنامه دهخدا
پرده بندی . [ پ َ دَ / دِ ب َ ] (حامص مرکب ) دستان نشانی (موسیقی ).
-
پرده پوشی
لغتنامه دهخدا
پرده پوشی . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) ستاری : ز آنجا که پرده پوشی عفو کریم تست بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار.حافظ.