کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرده داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرده داری
/pardedāri/
معنی
شغل و سمت پردهدار؛ دربانی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرده داری
لغتنامه دهخدا
پرده داری . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) سمت حاجب . سمت پرده دار. سدانت . حِجبه . حِجابت . حاجبی . || سِرنگاهداری . پرده پوشی . سِرپوشی . رازداری . سَتّاری . سِرنگهداری .
-
پرده داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pardedāri شغل و سمت پردهدار؛ دربانی.
-
واژههای مشابه
-
پرده نمابش(مثل پرده اول)
دیکشنری فارسی به عربی
فعل
-
عروس پرده
لغتنامه دهخدا
عروس پرده . [ ع َ س ِ پ َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاکنج ، که نوعی گیاه است . عروس پشت پرده . عروسک پس پرده . عروسک پشت پرده . عروس در پرده . رجوع به کاکنج شود. قسمی از گل سرخ یاقوتی رنگ و هر چیز که به رنگ آن بود. (ناظم الاطباء).
-
semitone
نیمپرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] کوچکترین فاصلۀ میان دو نُت بلافصل در موسیقی غربی
-
interlude 2
میانپرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نمایش کوتاه طنزآمیز و گاه اخلاقی که در فاصلۀ میان دو پردۀ نمایش یا در مهمانیها اجرا میشد
-
نیم پرده
لغتنامه دهخدا
نیم پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) میان پرده . نقطه هائی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پرده در این لغتنامه شود.
-
هفت پرده
لغتنامه دهخدا
هفت پرده . [ هََ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) هفت پرده ٔ چشم . (از برهان ) : اشک حرم نشین نهانخانه ٔ مرازآنسوی هفت پرده به بازار می کشی . حافظ. || هفت آسمان . (برهان ) : چرخ مشعبد از رخ عابدفریب تودر زیر هفت پرده خیالی نیافته . سعدی .|| هفت پرده ٔ ساز. (...
-
full screen
تمامپرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اندازهای از پنجره که کل پرده را اشغال کرده باشد
-
somatopleure
تنپرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] قسمتی از دیوارۀ جنینی که از برونپوست و میانپوست تنی (somaticmesoderm) ساخته شده است
-
Veil Nebula
سحابی پرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی رشتهای زیبایی که بخشی از حلقۀ دجاجه است متـ . سحابی پرسا Cirrus Nebula
-
act
پرده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. بزرگترین واحد تقسیم نمایشنامه که خود به چند صحنه تقسیم میشود 2. واحد تقسیم صحنهها
-
screen 1
پرده 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم نظامی] [رایانه و فنّاوری اطلاعات] رویۀ صفحۀ نمایش که متن و تصاویر را نمایان میسازد [علوم نظامی] هرنوع مادۀ طبیعی یا مصنوعی که برای حسگرهای مراقبتی دشمن ایجاد تیرگی کند و بین این حسگرها و تجهیزات مورد نظر قرار گیرد
-
tone 1
پرده 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مقدار متفاوت زیروبمی دو نغمه که فاصلۀ دوم بزرگ را تشکیل میدهد