کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرداد
/pordād/
معنی
پرعدل؛ پر از عدلوداد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرداد
لغتنامه دهخدا
پرداد. [ پ ُ ] (ص مرکب ) پرعدل . بسیارعدل . پر از عدل و داد : ورا گشت آن شاهی آراسته جهان گشت پرداد و پرخاسته .فردوسی .
-
پرداد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pordād پرعدل؛ پر از عدلوداد.
-
جستوجو در متن
-
بازار تیز
لغتنامه دهخدا
بازار تیز. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بازار بارونق . بازار بارواج . بازار پرداد و ستد، بسیارمعامله . بازار فراوان مشتری .
-
پرخواسته
لغتنامه دهخدا
پرخواسته . [ پ ُ خوا / خا ت َ/ ت ِ ] (ص مرکب ) غنی . ثروتمند. پرثروت : ورا گشت آن شاهی آراسته جهان گشت پرداد و پرخواسته . فردوسی .بدین سال گنج تو آراسته ست که پرزر و سیمست و پرخواسته ست .فردوسی .