کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرداخت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرداخت کردن
معنی
( ~. کَ دَ)(مص م .) جلا دادن ، برق انداختن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
buff, furbish, pay, polish
-
جستوجوی دقیق
-
پرداخت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص م .) جلا دادن ، برق انداختن .
-
پرداخت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصرف , اعط , انفق , بريق
-
واژههای مشابه
-
polishing brush
فرچۀ پرداخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] فرچهای که معمولاً بر روی ابزارهای چرخشی (rotary instruments) نصب میشود و برای پرداخت دندانهای طبیعی یا مصنوعی به کار میرود
-
near field communication payment, NFC payment
پرداخت اَرمیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی پرداخت تراکنشی در فروشگاهها یا در حملونقل عمومی با استفاده از افزارهای سیار مانند تلفن همراه ارتباطات میداننزدیک
-
electrochemical polishing
پرداخت الکتروشیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ← الکتروپرداخت
-
electronic payment
پرداخت الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] پرداخت وجه بهصورت الکترونیکی متـ . ایـ پرداخت e-payment
-
chemical polishing,brightening
پرداخت شیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] روشی که در آن با استفاده از یک محلول پایهآبی اسیدی حاوی مواد افزودنی مانند عامل سطحفعال و پایدارکننده، سطح فلز را صاف و صیقلی میکنند
-
retoucher, retoucheur (fr.)
پرداختکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] شخصی که عمل پرداخت را انجام دهد
-
پیش پرداخت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) پولی که پیش از موعد مقرر به کارگران و حقوق بگیران پرداخت شود، مساعده .
-
پیش پرداخت
لغتنامه دهخدا
پیش پرداخت . [ پی پ َ ] (اِ مرکب ) مساعده . پولی که قبل از موعد مقرر بعنوان مساعده دهند کارگران یا حقوق بگیران را.
-
پیش پرداخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) pišpardāxt پولی که بابت دستمزد کارگر یا حقوق کارمند یا بهای کالا پیشکی داده شود؛ مساعده.
-
پرداخت غرامت
دیکشنری فارسی به عربی
تامين
-
پرداخت مجدد
دیکشنری فارسی به عربی
تسديد
-
موعد پرداخت
دیکشنری فارسی به عربی
مستحق