کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرخوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرخوری
/porxori/
معنی
بسیار خوردن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: پرخوری کرد
بن حال: پرخوری کن
دیکشنری
crapulence, gluttony, repletion, voracity
-
جستوجوی دقیق
-
پرخوری
لغتنامه دهخدا
پرخوری . [ پ ُ خوَرْ / خُرْ ری ] (حامص مرکب ) رجوع به پرخوارگی شود.
-
پرخوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پرخواری› porxori بسیار خوردن.
-
جستوجو در متن
-
پیْلُشْ
لهجه و گویش گنابادی
pilosh در گویش گنابادی یعنی پرخوری ،احساس سنگینی پس از پرخوری را هم گویند.
-
overfertile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
perdiligence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
hyperothodoxy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
overeate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری کنید
-
poechoric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
prickish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
pervagation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
شکم خوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šekamxāregi پرخوری.
-
tutiorism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخوری
-
آجری بار زدن
لهجه و گویش تهرانی
پُرخوری
-
رَکَبی بار زدن
لهجه و گویش تهرانی
پرخوری کردن