کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرخج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرخج
لغتنامه دهخدا
پرخج . [ پ َ رَ ] (اِ) پرخچ . (رشیدی ) (برهان ). پرخش . (اسدی ) (جهانگیری )(رشیدی ). فرخچ . (رشیدی ). فرخش . (جهانگیری ) (رشیدی ).فرخج . (جهانگیری ). کفل و ساغری اسب و استر و خر و گاو و امثال آن باشد. (برهان ). و رجوع به پرخش شود.
-
جستوجو در متن
-
پرخچ
لغتنامه دهخدا
پرخچ . [ پ َ رَ ] (اِ) پشت و کفل و ساغری اسب و استر و غیره : همی تا کیم کرد باید نگاه به پشت و پرخج غلیواج و رنگ . مسعودسعد (از شعوری ).رجوع به پرخج و پرخش شود.
-
فرخج
لغتنامه دهخدا
فرخج . [ ف َ رَ ] (اِ) فرخچ . فرخش . پرخچ . پرخش . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کفل اسب و دیگر حیوانات . || رشوت . پاره . (برهان ) : بدهم بهر یک نگاه رخش گر پذیرد، دل مرا به فرخج . لبیبی . || (ص ) زشت . نازیبا. (برهان ) : در زاویه ٔ فرخج و تاریکم با پیره...
-
پرخش
لغتنامه دهخدا
پرخش . [ پ َ رَ ] (اِ) پرَخج . پرخچ . فرخچ . فرخج . فرخش . کفل اسب . پشت اسب .(حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). کفل و ساغری اسب و استر و غیره . (برهان ). در لغت نامه ٔ منسوب به اسدی آمده است : پرخش کفل باشد. منجیک گوید : راست چو پرخش بچشمم آید لر...