کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرتوِ مشخصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anode ray
پرتوِ آندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] باریکۀ یونهای مثبتی که براثر اعمال ولتاژ از آند لامپ الکترونی گسیل میشود
-
principal ray 1
پرتوِ اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] پرتوی از یک باریکۀ مایل که از مرکز مردمک ورودی میگذرد
-
beta ray
پرتوِ بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جویباری از ذرات بتا
-
image ray, perspective ray
پرتو تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] خط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند
-
ordinary ray, ordinary wave
پرتوِ عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکی از دو مؤلفۀ موج الکترومغناطیسی که در عبور نور از بلور ناهمسانگرد تشکیل میشود و از قانون اِسنِل پیروی میکند
-
extraordinary ray
پرتوِ غیرعادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکی از دو مؤلفۀ موج الکترومغناطیسی که در عبور نور از بلور ناهمسانگرد تشکیل میشود و از قانون اِسنِل پیروی نمیکند
-
cathode ray
پرتوِ کاتدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] باریکهای از الکترونها که براثر گرم شدن کاتد یا بمباران آن با یونهای مثبت در لامپ تخلیۀ الکتریکی تولید میشود
-
cosmic ray
پرتوِ کیهانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ذرات بارداری که از بیرون جوّ زمین به داخل جوّ وارد میشوند و امکان آشکارسازی آنها به نحوی وجود دارد
-
gamma ray
پرتوِ گاما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوعی تابش الکترومغناطیسی پرانرژی و پرنفوذ که معمولاً در واپاشی پرتوزا گسیل میشود
-
ray tracing
ردیابی پرتو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تعیین مسیر انتشار پرتو
-
علیرضا پرتو
لغتنامه دهخدا
علیرضا پرتو. [ ع َ رِ پ َ ت َ ] (اِخ ) لنجانی اصفهانی . وی به نام آقاجان نیز شهرت دارد. او را خطی خوش بود بخصوص در خط نسخ دستی توانا داشت . وی در سال 1304 یا 1306 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 157 و 757 ب...
-
پرتو کردن
لغتنامه دهخدا
پرتو کردن . [ پ َ ت َ / تُو ک َدَ ] (مص مرکب ) در بعض لهجات ایرانی ، پرتاب کردن .
-
پرتو انی
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
پرتو افکندن
دیکشنری فارسی به عربی
عمود
-
پرتو افکنی
دیکشنری فارسی به عربی
انارة