کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرتاب نیزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرتاب نیزه
دیکشنری فارسی به عربی
رمح
-
واژههای مشابه
-
dropmaster
ناظر پرتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کارشناسی که وظیفۀ آمادهسازی، بازرسی، پذیرش، بارگیری، باربندی و پرتاب لوازم برای بارریزی هوایی (airdrop) را بر عهده دارد
-
launch time
زمان پرتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] زمان برنامهریزیشدهای که قرار است یک هواپیما یا موشک هوابُرد شود
-
launch pad
سکوی پرتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منطقهای صاف و سخت، معمولاً سیمانی، که پرتابگر موشک بر روی آن قرار دارد
-
blocked shot, block4
سد پرتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
-
penalty throw
پرتاب پنالتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در هندبال و بسکتبال، پرتابی که مهاجم در پی خطای بازیکن تیم حریف از نقطهای در داخل محوطۀ جریمه به سمت دروازۀ حریف انجام میدهد
-
set shot, set 4
پرتاب ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پرتابی در وضعیت ایستا که درطی آن دستکم یک پا از زمین جدا نمیشود
-
jump shot, jumper
پرتاب جفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال و هندبال (handball)، پرتاب توپ بهقصد سبد یا دروازه همراه با جهش بهنحویکه هر دو پا از زمین جدا شوند
-
tip in, tip-in shot, tap in
پرتاب سرپنجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پرتاب دوم درنتیجۀ نوگیری پرتاب بهثمرنرسیده با ضربۀ آهستۀ سرانگشتان به توپ
-
scoop shot, shovel shot
پرتاب قاشقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پرتابی که با یک دست و از زیر انجام میشود
-
hook shot
پرتاب هلالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پرتابی که با باز کردن دست به پهلو و رد کردن توپ از فراز مدافع انجام میشود
-
دور پرتاب
لغتنامه دهخدا
دور پرتاب . [ پ َ ] (ص مرکب ) دورانداز. که چیزی را به فاصله ٔ دور پرتاب کند. تیر و یا کمان یاچیزی که چیزی را به مسافت دور بیندازد: نفوح ؛ کمان دورپرتاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دورانداز شود.
-
تیر پرتاب
لغتنامه دهخدا
تیر پرتاب . [ رِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تیر پرتابی . نوعی از تیر که بسیار دور می رود اما بر نشانه نمی رسد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). || در بهار عجم نوشته که به معنی تیر هوائی نیز آمده . (غیاث اللغات ). تیر هوائی را نیز گو...
-
پرتاب وتوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) portābotavān ۱. پرطاقت.۲. نیرومند.