کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پربار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پربار
/parbār/
معنی
= فروار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
fecund, generous, pregnant, productive, prolific
-
جستوجوی دقیق
-
پربار
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - خانة تابستانی . 2 - بالاخانه .
-
پربار
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص .) دارای فایدة زیاد.
-
پربار
لغتنامه دهخدا
پربار. [ پ َ ] (اِ) خانه ٔ تابستانی . (برهان ). پروار. پربال . پَرباره . پرباله . (شعوری ). پرواره . فروار. فرواره . فروال . فرواله . بالاخانه . غرفه .
-
پربار
لغتنامه دهخدا
پربار. [ پ ُ ] (ص مرکب ) (درخت ...) بسیاربار. بسیارمیوه . مقابل کم بار : تا بگفتاری پربار یکی نخلی چون بفعل آئی پرخار مغیلانی . ناصرخسرو.|| که شار و غِش بسیار دارد (زر و سیم و غیره ).
-
پربار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parbār = فروار
-
پربار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] porbār ۱. درختی که میوۀ بسیار دارد؛ پرمیوه؛ پُربَر؛ پرثمر.۲. دارای فایدۀ بسیار: سخنان پُربار.
-
پربار
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل
-
واژههای مشابه
-
high-rate
پُربار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] یکی از ویژگیهای فرایندهای تصفیۀ زیستی فاضلاب که در آن بار مواد آلی بیشازحدِ متعارف است
-
extra load, XL, extra load tyre, reinforced tyre, RF
تایر پُربار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نوعی تایر سواری که بیشینۀ فشار باد آن میتواند بیش از تایرهای بارمتعارف باشد و به همین دلیل، ظرفیت حمل بار آن بیشتر است
-
پربار شدن
دیکشنری فارسی به عربی
إثْراءٌ
-
پربار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
إثْراءٌ
-
high-rate activated sludge process
فرایند لجن فعال پربار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نوعی فرایند لجن فعال که در آن بار آلی بالا نگه داشته میشود و درنتیجه میزان مواد غذایی ریزاندامگانها (F/M) افزایش مییابد و زمان ماند کوتاهتر از معمول میشود
-
جستوجو در متن
-
پربال
لغتنامه دهخدا
پربال . [ پ َ ] (اِ) پرباره . پربار. رجوع به پربار شود.