کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکنده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
متفرق کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پراکنده ساختن، تارومار کردن، پراکندن ۲. پریشان کردن، متشتت کردن
-
توزیع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخش کردن، تقسیم کردن، قسمت کردن ۲. پراکندن، پراکنده ساختن، پخش کردن
-
نثار کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) افشاندن ، پراکنده کردن .
-
ژولیده کردن
لغتنامه دهخدا
ژولیده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکنده کردن . پریشان کردن موی .
-
تارومار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پخشوپلا کردن، پراکندن، پراکنده ساختن، تاراندن، متفرق کردن ۲. قلعوقمع کردن، مغلوب کردن، مقهور کردن، منکوب کردن ۳. نیستونابود کردن
-
داغان کردن
لغتنامه دهخدا
داغان کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) متلاشی کردن . از هم پاشیدن . از هم فروریختن و از هم فروپاشیدن چیزی را. || پراکندن . متفرق کردن چیزی را. پراکنده ساختن چیزی را.
-
بُرِّگُش کِردن
لهجه و گویش بختیاری
borr-e goš kerdan بند آمدن باران و پراکنده شدن ابرها.havâ borr-e goš kerd>:باران بند آمدهاست و آسمان رو به صافى مىرود>.
-
پنبه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) 1 - (مص ل .) گریختن . 2 - (مص م .) پراکنده ساختن . 3 - خاموش کردن . 4 - منکر شدن . 5 - عاجز گردانیدن .
-
افشا کردن
لغتنامه دهخدا
افشا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . پراکنده کردن . (یادداشت مؤلف ) : من نیز هرآنچه سر و اخفادل داشت بر تو کردم افشا. واله هروی (از بهارعجم ).- افشای سِرّی کردن ؛ رازی را آشکار کردن .(یادداشت مؤلف ).
-
شند کردن
لغتنامه دهخدا
شند کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، خرد و پراکنده و هموار کردن با زمین اطراف آوار یا کلوخهائی را. نرم کردن زمین و کلوخ . پهن کردن و گستردن آوار بر زمین . هموار کردن خاک و نخاله و کلوخ و غیره . شند کردن خاک ؛ نرم و گسترده کردن آن . (ی...
-
انتشار کردن
لغتنامه دهخدا
انتشار کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکنده ساختن : سعدی بهر نفس که برآورد در سحرچون صبح در بسیط جهان انتشار کرد. سعدی . || در بیت زیر بمجاز معنی رشد و حرکت می دهد : خانه ای گهواره و ضیق مدارتا تواند کرد بالغ انتشار.مولوی (مثنوی ).
-
چال کردن
لغتنامه دهخدا
چال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاله کردن . گودال کردن . گود گردن . گود کردن زمین و مانند آن . || دفن کردن . بخاک سپردن . در زیر خاک نهفتن چیزی را؛ چنانکه گردویی را برای روئیدن یا لاشه مرده ای را برای پراکنده نشدن بوی گند آن . جسد آدمی را در گور نها...
-
توزیع کردن
لغتنامه دهخدا
توزیع کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخش کردن جمعی از مردمان چیزی را در میان خود. (ناظم الاطباء). بخش کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قسمت کردن چیزی : تا خر از هر که برد، من واخرم ورنه توزیعی کنند ایشان زرم . مولوی . || سرشکن کردن گروهی ، خ...
-
افشان کردن
لغتنامه دهخدا
افشان کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکنده کردن . متفرق ساختن : برزم آسمان را خروشان کندچو بزم آیدش گوهر افشان کند. فردوسی .خم آرد ز بالای او سروبن در افشان کند چون سراید سخن . فردوسی .تا که شاخ افشان کند هر لحظه بادبر سرت دایم بریزد نقل و زاد. مو...
-
تفرقه کردن
لغتنامه دهخدا
تفرقه کردن . [ ت َ رِ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پریشان کردن . پخش کردن . پراکنده کردن : باد سحرگاهیان کرده بود تفرقه خرمن درّ و عقیق بر همه روی زمین . منوچهری . || فرق کردن . تشخیص دادن . متمایز کردن : گردش چرخ بد و نیک ز هم نشناسدآسیا تفرقه از ه...