کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکنده روزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پراکنده روزی
/parākānderuzi/
معنی
کمروزی؛ تهیدست؛ بینوا: ◻︎ خداوند مِکنت به حق مشتغِل / پراکندهروزی پراکندهدل (سعدی: ۱۶۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پراکنده روزی
لغتنامه دهخدا
پراکنده روزی . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) تهیدست . مُقل ّ : خداوند روزی بحق مشتغل پراکنده روزی پراکنده دل .سعدی .
-
پراکنده روزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] parākānderuzi کمروزی؛ تهیدست؛ بینوا: ◻︎ خداوند مِکنت به حق مشتغِل / پراکندهروزی پراکندهدل (سعدی: ۱۶۳).
-
واژههای مشابه
-
disperse phase, dispersed phase
فاز پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فازی از یک سامانه، شامل ذرات یا قطرات مادهای که در فاز دیگر پراکنده میشود
-
stray find
یافتۀ پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر شیئی از هر جنس، سفالینه، فلز، سکه یا مانند آن، که خارج از بافت باستانشناسی به دست آید
-
multiple flat spotting wear
کچلی پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] رفتگی نقاط مختلف روی سطح رویه که ناشی از فشار باد و ترمزگیری نامناسب یا دلایل دیگر است
-
diffused crowd/ diffuse crowd
جماعت پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] شمار زیادی از افراد که معمولاً بهطور تصادفی و بدون هدفی مشخص نزدیک به یکدیگر گرد هم آمدهاند و بسیار القاپذیرند
-
distractible speech
پراکندهگویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] الگویی در تکلم که در آن فرد در پاسخ به محرکهای بیرونی یا درونی بهسرعت موضوعی را رها میکند و به موضوعی دیگر میپردازد
-
polydisperse
بسپراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی بسپاری که مولکولهای آن وزنهای مولکولی متفاوت دارند
-
multiple sclerosis, M.S.
تصلب پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی اختلال خودایمنی که مشخصۀ آن کژنههای پراکندۀ آسیبدیده در غلافهای میلین رشتههای عصبی مغز و طناب نخاعی است متـ . ام. اس.
-
دل پراکنده
لغتنامه دهخدا
دل پراکنده . [ دِ پ َ ک َ دَ/ دِ ] (ص مرکب ) پراکنده دل . پریشان حال : ز جمعی چنین دل پراکنده ایم دگر حکم شه راست ما بنده ایم .نظامی .
-
سنگ پراکنده
لغتنامه دهخدا
سنگ پراکنده . [ س َ گ ِ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ باران . سنگ که بربدن کسی می زدند و او را بردار می کردند : آه و دردا که اکنون قرمطیان شاد شوندایمنی یابند از سنگ پراکنده و دار.فرخی .
-
پراکنده خاطر
لغتنامه دهخدا
پراکنده خاطر. [ پ َ ک َ دَ / دِ طِ ] (ص مرکب ) پراکنده دل . پریشان خاطر.
-
پراکنده دندان
لغتنامه دهخدا
پراکنده دندان . [ پ َ ک َ دَ/ دِ دَ ] (ص مرکب ) اَفشغ الأسنان . (منتهی الارب ).
-
پراکنده روز
لغتنامه دهخدا
پراکنده روز. [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) شوربخت . بدبخت : پس از گریه مرد پراکنده روزبخندید کای مامک دلفروز.سعدی .