کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکنده دل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پراکنده دل
/parakāndedel/
معنی
پریشانحال؛ پراکندهخاطر؛ پریشانخاطر: ◻︎ نخواهی که باشی پراکندهدل / پراکندگان را ز خاطر مهل (سعدی۱: ۷۹).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پراکنده دل
لغتنامه دهخدا
پراکنده دل . [ پ َ ک َ دَ / دِ دِ] (ص مرکب ) پریشان خاطر. پراکنده خاطر : خداوند روزی بحق مشتغل پراکنده روزی پراکنده دل . سعدی .نخواهی که باشی پراکنده دل پراکندگان را ز خاطر مهل . سعدی .پراکنده دل گشت از آن عیبجوی .سعدی .
-
پراکنده دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) parakāndedel پریشانحال؛ پراکندهخاطر؛ پریشانخاطر: ◻︎ نخواهی که باشی پراکندهدل / پراکندگان را ز خاطر مهل (سعدی۱: ۷۹).
-
واژههای مشابه
-
disperse phase, dispersed phase
فاز پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فازی از یک سامانه، شامل ذرات یا قطرات مادهای که در فاز دیگر پراکنده میشود
-
stray find
یافتۀ پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر شیئی از هر جنس، سفالینه، فلز، سکه یا مانند آن، که خارج از بافت باستانشناسی به دست آید
-
multiple flat spotting wear
کچلی پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] رفتگی نقاط مختلف روی سطح رویه که ناشی از فشار باد و ترمزگیری نامناسب یا دلایل دیگر است
-
diffused crowd/ diffuse crowd
جماعت پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] شمار زیادی از افراد که معمولاً بهطور تصادفی و بدون هدفی مشخص نزدیک به یکدیگر گرد هم آمدهاند و بسیار القاپذیرند
-
distractible speech
پراکندهگویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] الگویی در تکلم که در آن فرد در پاسخ به محرکهای بیرونی یا درونی بهسرعت موضوعی را رها میکند و به موضوعی دیگر میپردازد
-
polydisperse
بسپراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی بسپاری که مولکولهای آن وزنهای مولکولی متفاوت دارند
-
multiple sclerosis, M.S.
تصلب پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی اختلال خودایمنی که مشخصۀ آن کژنههای پراکندۀ آسیبدیده در غلافهای میلین رشتههای عصبی مغز و طناب نخاعی است متـ . ام. اس.
-
سنگ پراکنده
لغتنامه دهخدا
سنگ پراکنده . [ س َ گ ِ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ باران . سنگ که بربدن کسی می زدند و او را بردار می کردند : آه و دردا که اکنون قرمطیان شاد شوندایمنی یابند از سنگ پراکنده و دار.فرخی .
-
پراکنده دندان
لغتنامه دهخدا
پراکنده دندان . [ پ َ ک َ دَ/ دِ دَ ] (ص مرکب ) اَفشغ الأسنان . (منتهی الارب ).
-
پراکنده روز
لغتنامه دهخدا
پراکنده روز. [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) شوربخت . بدبخت : پس از گریه مرد پراکنده روزبخندید کای مامک دلفروز.سعدی .
-
پراکنده گو
لغتنامه دهخدا
پراکنده گو. [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (نف مرکب یا پراکنده گوی ، پریشان گو. بیهوده گوی . مهذار : پراکنده گوئی حدیثم شنیدجز احسنت گفتن طریقی ندید.سعدی .
-
پراکنده روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] parakānderuz شوربخت؛ بدبخت؛ تیرهروز: ◻︎ پس از گریه مرد پراکندهروز / بخندید کای مامک دلفروز (سعدی۱: ۱۲۳).