کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پراکندن
/parākandan/
معنی
پریشان کردن؛ منتشر کردن؛ متفرق ساختن؛ پاشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تارومار کردن، متفرق کردن
۲. انتشار، نشر
۳. پخش کردن، شایع کردن
۴. گستردن، منتشر کردن
۵. افشاندن، نثار کردن
۶. بههمریختن، ≠ جمع کردن
فعل
بن گذشته: پراکند
بن حال: پراکن
دیکشنری
bestrew, blaze, diffuse, dispel, disperse, dissipate, irradiate, issue, scatter
-
جستوجوی دقیق
-
پراکندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارومار کردن، متفرق کردن ۲. انتشار، نشر ۳. پخش کردن، شایع کردن ۴. گستردن، منتشر کردن ۵. افشاندن، نثار کردن ۶. بههمریختن، ≠ جمع کردن
-
پراکندن
لغتنامه دهخدا
پراکندن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص ) نثار کردن . نشر. قشع. بَث ّ. بعث . تفریق . تفرقه . تشعیث (موی و جز آن ). اِشتات . پریشیدن . پریشان کردن . طحطحه . ذعذعه . ذَرذره . وِلو کردن . وِلاو کردن . تار و مار کردن . متفرق کردن . پرت و پلا کردن . تَرت و پَرت کردن...
-
پراکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پراگندن، پراکنیدن› parākandan پریشان کردن؛ منتشر کردن؛ متفرق ساختن؛ پاشیدن.
-
پراکندن
دیکشنری فارسی به عربی
بعثرة , ممثلون , نقل
-
واژههای مشابه
-
نمک پراکندن
لغتنامه دهخدا
نمک پراکندن . [ ن َ م َ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نمک پاشیدن . نمک افشاندن : خلقی به تیغ غمزه ٔ خون خوار و لعل لب مجروح می کنی و نمک می پراکنی . سعدی .ریش فرهاد بهترک بودی گر نه شیرین نمک پراکندی .سعدی .
-
خبر پراکندن
دیکشنری فارسی به عربی
نشرة الاخبار
-
جستوجو در متن
-
spattering
فرهنگ لغات علمی
پراکندن
-
پراکن
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پراکندن) [قدیمی، مجاز] parākan = پراکندن
-
پراگندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] parāgandan = پراکندن
-
تیچُونَّن
لهجه و گویش بختیاری
tičonnan پراکندن.
-
متفرق کردن
فرهنگ واژههای سره
پراکنده کردن، پراکندن
-
پخش کِردن
لهجه و گویش بختیاری
paxš kerdan پخش کردن، پراکندن.
-
تیف کِردن
لهجه و گویش بختیاری
tif kerdan پخش کردن، پراکندن.