کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عبرت پذیر
لغتنامه دهخدا
عبرت پذیر. [ ع ِ رَ پ َ ] (نف مرکب ) عبرت پذیرنده . که عبرت بپذیرد. عبرت بین . عبرت گیر : در آن شهر شد با تنی چند پیرهمه غایت اندیش و عبرت پذیر.نظامی .
-
عقل پذیر
لغتنامه دهخدا
عقل پذیر. [ ع َ پ َ ] (ن مف مرکب ) عقل پذیرنده . آنچه عقل آن را بپذیرد : این معنی عقل پذیر نیست ، یعنی عقل از قبول معنی آن ابا دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عکس پذیر
لغتنامه دهخدا
عکس پذیر. [ ع َ پ َ ] (نف مرکب ) عکس پذیرنده . نقش پذیر. انعکاس و تصویر پذیر چون آینه : صقلش از مالش سریشم و شیرگشته آیینه وار عکس پذیر. نظامی .چنان ز ضعف بود بی نظیرم روشن که در برابرم آیینه نیست عکس پذیر.عرفی .
-
علاج پذیر
لغتنامه دهخدا
علاج پذیر. [ ع ِ پ َ ] (نف مرکب )قابل مداوا. درمان پذیر و چاره پذیر. (ناظم الاطباء).
-
شکل پذیر
لغتنامه دهخدا
شکل پذیر. [ ش َ / ش ِ پ َ ] (نف مرکب ) شکل پذیرنده . آنچه که شکل قبول کند. قابل شکل . (فرهنگ فارسی معین ).
-
صداع پذیر
لغتنامه دهخدا
صداع پذیر. [ ص ُ پ َ ] (نف مرکب ) دردسرپذیر. و در بیت ذیل مقصود کسی است که از گفتار دراز شنیدن ملول نشود : چون ز فرمان شاه نیست گزیرگویم ار شه بود صداع پذیر.نظامی .
-
اصلاح پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eslāhpazir قابل اصلاح؛ چارهپذیر.
-
التیام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eltiyāmpazir قابل التیام؛ خوبشدنی.
-
انجام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'anjāmpazir قابل انجام شدن؛ انجامشدنی؛ عملی.
-
ادب پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'adabpazir آنکه میتواند ادب یاد بگیرد.
-
آشتی پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āštipazir ۱. کسی که آماده برای آشتی کردن است.۲. قابل صلحوسازش.
-
reliable
اطمینانپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] ویژگی سامانهای که دارای اطمینانپذیری یا قابلیت اطمینان است متـ . قابل اطمینان
-
patentable
ثبتپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] ویژگی اختراعی که شرایط لازم برای ثبت را احراز کرده باشد
-
جامعهپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← مردمآمیز
-
excitable
تهییجپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای خصوصیت تهییجپذیری