کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پذیرنده
/pazirande/
معنی
قبولکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پذیرنده
لغتنامه دهخدا
پذیرنده . [ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف ) قابل . قبول کننده : پذیرنده ٔ هوش و رای و خردمر او را دد و دام فرمان برد. فردوسی .ای عطابخش پذیرنده و خواهنده سپاس رای تو خوبی وآئین تو فضل و احسان . فرخی . || استقبال کننده . مستقبل . پیشباز کننده .- پذیرنده ٔ پند ...
-
پذیرنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pazirande قبولکننده.
-
پذیرنده
دیکشنری فارسی به عربی
قابل
-
واژههای مشابه
-
عذر پذیرنده
لغتنامه دهخدا
عذر پذیرنده . [ ع ُ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه عذر کس پذیرد. که پوزش قبول کند : بپذیر نصیحت بطلب حکمت دین راای عذر پذیرنده از این گنبد غدار.ناصرخسرو.
-
acceptor circuit
مدار پذیرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] مداری که برای پذیرش یک بسامد معین تنظیم شده است
-
نصیحت پذیرنده
لغتنامه دهخدا
نصیحت پذیرنده . [ ن َ ح َ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نصیحت پذیر. نصیحت شنو : از یاران مشفق و نصیحت پذیرنده و آزموده ، نصیحت پذیرنده باش . (منتخب قابوسنامه ص 41).
-
نقش پذیرنده
لغتنامه دهخدا
نقش پذیرنده . [ ن َ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نقش پذیر : نبینی که موم نقش پذیرنده تر از سنگ است . (منتخب قابوسنامه ص 8).
-
acceptor level
ترازِ پذیرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تراز انرژی در نیمرسانا که ناشی از وجود اتمهای پذیرنده است
-
acceptor
پذیرنده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی گونهای شیمیایی که زوجالکترون میگیرد
-
compliant
پذیرنده 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فردی که دارای پذیرندگی است
-
thematic
پذیرنده 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به نقش معنایی موضوعها در جمله
-
theme 2
پذیرنده 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در دستور زایشی، یکی از نقشها یا حالتهای معنایی گروههای اسمی که نشاندهندۀ کنش یا وضعیت یا تملکپذیری آن گروه اسمی در جمله است
-
مژده پذیرنده
لغتنامه دهخدا
مژده پذیرنده . [ م ُ دَ / دِ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مژده پذیر. قبول کننده ٔ بشارت . رجوع به مژده پذیر شود.
-
دانه پذیرنده
لغتنامه دهخدا
دانه پذیرنده . [ ن َ / ن ِ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) قبول کننده ٔ دانه . قبول کننده ٔ دانه برای رویانیدن . پذیرنده ٔ دانه برای انبات . گیرنده ٔ تخم رویاندن را : پرتو آتش زده بر ماء و طین تا شده دانه پذیرنده زمین .مولوی .