کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عکس پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
عکس پذیرفتن . [ ع َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول انعکاس . (فرهنگ فارسی معین ): انعکاس ؛ عکس پذیرفتن . (منتهی الارب ). || قبول تصویر کردن . نقش پذیرفتن . (فرهنگ فارسی معین ) : آب از گل رخساره ٔ او عکس پذیرفت و آتش بسر غنچه گلنار برآمد.سعدی .
-
فرمان پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
فرمان پذیرفتن . [ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فرمان بردن . فرمان برداری کردن . اطاعت امر دیگری نمودن : چنین داد پاسخ سخنگوی پیرکه فرمان دهم من تو فرمان پذیر. نظامی .تا کنون فرمان پذیرفتن ز شاه بعد از آن فرمان رساندن بر سپاه . مولوی .رجوع به فرمان شود...
-
تباهی پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
تباهی پذیرفتن . [ ت َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فساد پذیرفتن . فنا پذیرفتن . تباهی گرفتن : نگه کن بدین گنبد تیزگرد...نه از جنبش آرام گیرد همی نه چون ما تباهی پذیرد همی .فردوسی .
-
درمان پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
درمان پذیرفتن . [ دَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) علاج پذیرفتن . قابلیت علاج یافتن . چاره پذیر شدن : نبود چاره حسودان دغا را ز حسدحسد آنست که هرگز نپذیرد درمان . فرخی .دلش می داد تا فرمان پذیردقوی دل گردد و درمان پذیرد. نظامی .بت فرمانبرش فرمان پذیرفت که ...
-
رنگ پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
رنگ پذیرفتن . [ رَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ گرفتن . رنگ برداشتن . (بهار عجم ). رجوع به رنگ گرفتن و رنگ برداشتن شود.
-
رواج پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
رواج پذیرفتن .[ رَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) روایی گرفتن . پررونق شدن . گرمی و رونق گرفتن . رجوع به رواج شود : طعن بوجهل رواجی نپذیرد هرگزهر کجا فاش بود معجزه ٔ پیغمبر.سیف اسفرنگ .
-
صلاح پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
صلاح پذیرفتن . [ ص َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) بسامان شدن . درست شدن . آراسته شدن : متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد. (گلستان ).
-
عمارت پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
عمارت پذیرفتن . [ ع َ / ع ِ رَ پ َ رُ ت َ] (مص مرکب ) قابل آبادانی و زراعت شدن . آبادی پذیرفتن . آبادی گرفتن : اکنون به فر دولت قاهره ثبتهااﷲ عمارت پذیرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 142).
-
فریب پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
فریب پذیرفتن . [ ف ِ / ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فریب خوردن . فریفته شدن . گول خوردن : که از چرخ گردان پذیرد فریب که او را نماید فراز و نشیب .فردوسی .
-
فنا پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
فنا پذیرفتن . [ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فانی شدن . نابود شدن : چنانکه خرج سرمه اگرچه اندک اندک اتفاق افتد آخر فنا پذیرد. (کلیله و دمنه ).
-
اعتذار پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اعتذار پذیرفتن . [ اِ ت ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول پوزش کردن . (ناظم الاطباء).
-
اصلاح پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اصلاح پذیرفتن . [ اِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) اصلاح یافتن . قبول اصلاح کردن . اصلاح شدن . رجوع به اصلاح شود.
-
افسانه پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
افسانه پذیرفتن . [ اَ ن َ / ن ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول کردن افسانه : مجنون تو افسانه و افسون نپذیردبا بیخردی پند فلاطون نپذیرد.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).
-
افسون پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
افسون پذیرفتن . [ اَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) جادو شدن . فریب خوردن : مجنون تو افسانه و افسون نپذیردبا بیخردی پند فلاطون نپذیرد.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).
-
انقضاض پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انقضاض پذیرفتن . [ اِ ق ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . بیفتادن بنا : تا فنای همایون او مرجع مظلومان شده است بنای ظلم به صرصر عدل انهدام و انقضاض پذیرفته است . (سندبادنامه صص 133-134).