کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرفتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رضایتبخش
واژگان مترادف و متضاد
پذیرفتنی، راضیکننده، رضایتآمیز، قابلقبول
-
AQL
سَپَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ← سطح پذیرفتنی کیفیت
-
plausible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محتمل، پذیرفتنی، باور کردنی، قابل استماع
-
alternative hypothesis
فرض مقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در آزمون فرض، هر فرض پذیرفتنی در مقابل فرض مورد آزمون
-
باورکردنی
واژگان مترادف و متضاد
پذیرفتنی، قبول کردنی، قابلقبول، قابلپذیرش ≠ باورنکردنی
-
معقول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پسندیدة عقل ، آنچه با عقل پذیرفتنی باشد.
-
receivable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل قبول، قابل وصول، دریافت کردنی، پذیرفتنی، بروات وصولی
-
معقول
دیکشنری عربی به فارسی
باورکردني , پذيرفتني , قابل استماع , محتمل , معقول , مستدل
-
پذرفتنی
لغتنامه دهخدا
پذرفتنی . [ پ ِ رُ ت َ ] (ص لیاقت ) پذیرفتنی . قبول کردنی ، که در خور پذیرفتن بود. و رجوع به پذیرفتنی شود : همانگه بگفت آنچه بد گفتنی همه درپذیرفت پذرفتنی .فردوسی .
-
قابل قبول
لغتنامه دهخدا
قابل قبول . [ ب ِ ل ِ ق َ ] (ص مرکب ) پذیرفتنی . باورکردنی .
-
خوش آیندی
لغتنامه دهخدا
خوش آیندی . [ خوَش ْ / خُش ْ ی َ ] (حامص مرکب ) پذیرفتنی . قبول کردنی .
-
sexual harassment
ایذای جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] تقاضا یا تماس جنسی یا دیگر ارتباطهای گفتاری یا نوشتاری که برای طرف مقابل پذیرفتنی نیست
-
acceptable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل قبول است، قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، پسندیده، پذیرا، خوشايند، خوب
-
موجه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پذیرفتنی، توجیهپذیر، معقول، منطقی ≠ توجیهناپذیر، ناموجه ۲. معتبر، بااعتبار، صاحب مقام ۳. فهیم، شایسته
-
tolerance limits
حدهای تحمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] در کنترل کیفیت، بالاترین و پایینترین حدی که اندازههای کالای پذیرفتنی باید در بازۀ میان آنها قرار گیرد