کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پدواز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پدواز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - جای نشستن . 2 - پاسخ ، جواب ، پتواز. 3 - سخن ، گفتگو، مطلب .
-
پدواز
لغتنامه دهخدا
پدواز. [ پ َ ] (اِ) نشیمن گاه . جای و آرامگاه و نشیمن و قرار. پتواز. بَتواز. نشیمن گاه و آرام گرفتن بگوشه ای که به آخر کارها و جایها آنجا آرام دارند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). دو چوب بلند باشد که هر دو را از هم به اندک فاصله بر زمین فروبر...
-
پدواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] padvāz = پتواز
-
جستوجو در متن
-
بازجنبیدن
لغتنامه دهخدا
بازجنبیدن . [ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) جنبش کردن . برخاستن . بحرکت درآمدن : عهد و میثاق باز تازه کنیم از سحرگاه تا بوقت نماز.باز پدواز خویش بازشویم چون دده بازجنبد از پدواز. آغاجی .رجوع به جنبیدن شود.
-
پرواذ
لغتنامه دهخدا
پرواذ. [ پ َرْ ] (اِ مرکب ) نشیمن گاه . بدواز. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). و شاید این صورت مصحف پدواز و بدواز باشد.
-
بدواز
لغتنامه دهخدا
بدواز. [ ب َ ] (اِ) بال گشودن طیور. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || نشیمن و قرارگاه و آرام جای باز و شاهین و امثال آن . (برهان قاطع). نشیمن و آرامگاه باز و شاهین و جز آن . (ناظم الاطباء). پدواز. (یادداشت مؤلف ). بتواز. (آنندراج ). و رجوع به پدواز و ...
-
پتواز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) 1 - لانه ، نشیمنگاه پرندگان ، و آن چوب بستی باشد که برای نشستن پرندگان درست می کنند. پدواز و بتواز و پتوازه نیز گویند. 2 - جواب ، پاسخ .
-
برواز
لغتنامه دهخدا
برواز. [ ب َرْ ] (اِ) جای قرار و آرام . (برهان ) (آنندراج ). جای آرام که از چوب برای کبوتر راست کنند. (از شرفنامه ٔ منیری ). || نشیمن باز و شاهین و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به پرواز و پدواز و پتواز و آده شود.
-
پتواز
لغتنامه دهخدا
پتواز. [ پ َت ْ ] (اِ) بتواز. پدواز. (رشیدی ). آده . میقعه . (برهان ). نشیمن کبوتر و باز و دیگر پرندگان از شکاری و غیرشکاری و آن دو چوب است که به اندک فاصله از یکدیگر بر زمین فروبرند و چوب دیگر بر زبر آن دو نهند چنانکه نشستن آن جانوران را بکار آید. |...
-
بتواز
لغتنامه دهخدا
بتواز. [ ب َ ] (اِ) بدواز. آرامگاه و نشیمن باز و شاهین و امثال آن را گویند. (برهان قاطع). پتواز. بدواز. برواز. پتوازه . پدواز. نشیمن کبوتر و باز که دو چوب ستون کرده و چوبی روی آن گذارند. نشیمن کبوتر و باز که دو چوب بر زمین فروبرند و چوبی بر زبر آن نه...
-
میقعة
لغتنامه دهخدا
میقعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) چوبی که جامه کوبند. (دهار). چوب گازر که بر وی جامه کوبد. (منتهی الارب ، ماده ٔ وق ع ) (آنندراج ). چوب گازر که بدان جامه کوبند. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). || پدواز. (برهان ). کرسی . (یادداشت مؤلف ). کرسی باز. (منتهی ا...
-
پرواز
لغتنامه دهخدا
پرواز. [ پ َرْ ] (اِ مص ) بررفتن بهوا با بال چنانکه مرغان . رشیدی گوید: پریدن لیکن پریدن معنی حقیقی او نیست چنانکه مشهور شده بلکه معنی حقیقی او پرگشادن است که پرباز نیز گویند اما چون پریدن را پرگشادن لازم است به مجاز معنی پریدن ازو اراده کنند. - انته...
-
دده
لغتنامه دهخدا
دده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ) سبع. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). جانور دشتی بود. (اوبهی ). درنده . جانور درنده . دد. (برهان ). وحش . جانور درنده از بهایم . مقابل دام . (از شرفنامه ). چارپایه که درنده باشد مثل شیر و غیره . (غیاث ). ج ، ددگان : معاویة ال...
-
آشیان
لغتنامه دهخدا
آشیان . (اِ) آشیانه . خانه ٔ مرغ . لانه ٔ مرغ . مأوای طیر. آموت . کابک . کابوک . پدواز. تکند. عش ّ. وکر.وکنه . اُکنه . وقنه . موکن . فراش . موکنه : بدان هر عمود آشیانی بزرگ نشسته برو سبز مرغ سترگ . فردوسی .در آشیان چرخ دو مرغان زیرکندکاندر فضای ربع ...