کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پدرِ پس انداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پدر مادردار
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (ص فا.) (عا.) اصیل ، خانواده دار.
-
هفت پدر
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره .
-
پدر بزرگ
لغتنامه دهخدا
پدر بزرگ . [ پ ِ دَب ُ زُ ] (اِ مرکب ) پدرِ پدر. پدر مادر. جدّ. نیا.
-
پدر مونز
لغتنامه دهخدا
پدر مونز. [ پ ِ رُ ن ُ ] (اِخ ) شهرکی است در اسپانیا واقع در ناحیه ٔ قشتالةالحدیثة دارای 3800 تن سکنه و معادن و مؤسسات ذوب آهن .
-
خواهر پدر
لغتنامه دهخدا
خواهر پدر. [ خوا / خا هََ رِ پ ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عمه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
زن پدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zanpedar نامادری؛ مادراندر.
-
پدر بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
جد
-
زن پدر
دیکشنری فارسی به عربی
زوجة الاب
-
پدر تعمیدی
دیکشنری فارسی به عربی
عراب
-
پدر آمرزیده
لهجه و گویش تهرانی
فحش مؤدبانه
-
پدر جد
لهجه و گویش تهرانی
نیا،اصل و منشأ، خیلی قوی،از همه بالاتر
-
پدر سوخته
لهجه و گویش تهرانی
سوزاندن جسد پدر دشمن که از گور درمیآوردهاند.،فحش
-
پدر سگ
واژهنامه آزاد
پدر کثیف و پر از نجاست_پدری به مرتبه و شعور سگ -بیشتر برای فحش دادن استفاده می شود.
-
پدر و مادر
لغتنامه دهخدا
پدر و مادر. [ پ ِ دَ رُ دَ ] (اِ مرکب ) اَبوان . والدان .
-
بی پدر و مادر
دیکشنری فارسی به عربی
يتيم