کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پدرداده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پدرداده
لغتنامه دهخدا
پدرداده . [ پ ِ دَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بخشیده ٔ پدر : بسر برنهاد آن پدرداده تاج که زیبنده باشد بآزاده تاج .دقیقی .
-
جستوجو در متن
-
آذرطوس
لغتنامه دهخدا
آذرطوس . [ ذَ ] (اِخ ) در وامق و عذرای عنصری نام مردی است که مادر عذرا رابدو داده بودند. (از فرهنگ اسدی ، خطی ) : پدرداده بودش گه کودکی به آذرطوس آن حکیم نکی (کذا) بمرگ خداوندش آذرطوس تبه کرد مر خویشتن برفسوس . عنصری (از فرهنگ اسدی ، خطی ).
-
زیبنده
لغتنامه دهخدا
زیبنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) سزاوار. شایسته . (فرهنگ فارسی معین ). لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). برازنده . برازا. سزاوار. درخور. لایق . مستعد. صاحب استعداد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : چو گشتاسب برشد به تخت پدرکه فر پدر داشت و بخت پدربسر بر نهاد آ...
-
آزاده
لغتنامه دهخدا
آزاده . [ دَ / دِ ] (ص ) آنکه بنده نباشد. حرّ. حرّه . آزاد. آزادمرد. مقابل بنده و عبد. ج ، آزادگان : ز مادر همه مرگ را زاده ایم همه بنده ایم ارچه آزاده ایم . فردوسی .چه گفت آن سخنگوی آزاده مردکه آزاده را کاهلی بنده کرد. فردوسی .از ایران جز آزاده هرگز...