کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پخش ساده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
telecast
پخش تلویزیونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] پخش برنامۀ تلویزیونی
-
double diffusion, double immunodiffusion
پخش دوجانبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نوعی پخش ایمنیشناختی که در آن پادگن و پادتن به سوی هم حرکت میکنند
-
پخش رادیوتلویزیونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← پخش
-
diffusometer
پخشسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری دارای سایهبان برای سنجش تابش خورشیدی پخشیده
-
distributed
پخششده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ویژگی اطلاعات و دادهها و مانند آن که پخش یا توزیع شده باشد متـ . توزیعشده
-
thought broadcasting
پخش فکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هذیانی که در آن فرد باور دارد که دیگران افکار او را میشنوند
-
distribute
پخش کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ارسال اطلاعات صوتی یا تصویری اعم از پخش و تکپخش و چندپخش و مانند آن متـ . توزیع کردن
-
thermal diffusion
پخش گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایندی که در آن شیو دما در مخلوطی از شارهها به شیو غلظت در اجزای آن منجر میشود
-
Walkman
پخش همراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نام تجارتی دستگاهی کوچک و قابلحمل متشکل از یک پخش صوت و یک دوگوشی سبک
-
unicast
تکپخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی پخش پیام که در آن برای هر گیرنده مسیر منحصربهفردی اختصاص داده شود
-
good distribution practice, GDP
بهینپخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم داروی، علوم و فنّاوری غذا] دستورالعملهای ناظر بر توزیع بهینۀ دارو و مواد غذایی از محل تولید به محل مصرف
-
broadcast encryption
رمزگذاری پخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] روشی مؤثر برای پخش اطلاعات در میان یک گروه درحالتغییر، بهصورتیکه فقط افراد دارای مجوز دریافت اطلاعات، امکان رمزگشایی آن را داشته باشند
-
پخش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بعثرة , تقسيم , مستفيض , وزع ، إذاعة
-
پخش شده
دیکشنری فارسی به عربی
مستفيض
-
پخش رادیویی
دیکشنری فارسی به عربی
البث الإذاعي