کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پخشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پخشیدن
/paxšidan/
معنی
۱. پخش شدن.
۲. پهن شدن.
۳. کوفته شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
issue
-
جستوجوی دقیق
-
پخشیدن
لغتنامه دهخدا
پخشیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) کوفته شدن . پهن گردیدن . (برهان ). || رَش ّ. رشاش . الرّشاش آنچه بپخشد از خون . (السامی ). پراکنیدن .
-
پخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹پخشودن، پخچیدن، پخچودن› [قدیمی] paxšidan ۱. پخش شدن.۲. پهن شدن.۳. کوفته شدن.
-
جستوجو در متن
-
پخچیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .)= پخچودن . پخشیدن . پخشودن : کوفته شدن ، پهن گردیدن .
-
پخشودن
لغتنامه دهخدا
پخشودن . [ پ َ دَ ] (مص ) کوفته شدن . پهن گردیدن . پخشیدن .
-
پخچیدن
لغتنامه دهخدا
پخچیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) کوفته شدن . پهن گردیدن . (برهان ). پخشیدن . بپا کوفته شدن . پهن شدن چیزی که به آن ضربی رسیده باشد. پخچودن . پخشودن .