کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پخت تزیین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cart service
پخت سرِ میز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شیوهای از پذیرایی که در آن میزبان غذا را در تالار در کنار میز مهمانان آماده و عرضه میکند
-
curing agent 1
عامل پخت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ترکیباتی که با رزینهای بسپاری واکنش میدهند تا آنها را سخت کنند متـ . سختکننده hardener
-
vulcanising agent
عامل پخت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار- تایر] مادهای در آمیزهسازی که در لاستیک اتصال عرضی ایجاد میکند
-
blocked curing agent
عامل پخت مهارشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] عامل پختی که ایزوسیانات را واکنشناپذیر نگه میدارد و در صورت لزوم به روشهای فیزیکی یا شیمیایی واکنشپذیر میشود
-
پخت و پز
فرهنگ فارسی معین
(پُ تُ پَ) (اِمر.) آشپزی .
-
رخت و پخت
لغتنامه دهخدا
رخت و پخت . [ رَ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رخت و بخت . پوشاک . کالای زندگی از پوشیدنی : برده از آن سوی عدم رخت و پخت مانده از این سوی جهان خان و مان . خاقانی .وقت است کز فراق تو و سوز اندرون آتش درافکنم بهمه رخت و پخت خویش . حافظ.گر موج خیز حاد...
-
لخت و پخت
لغتنامه دهخدا
لخت و پخت . [ ل ُ ت ُ پ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لخت و عور.
-
پخت و پز
لغتنامه دهخدا
پخت و پز. [ پ ُ ت ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طبخ . پختن : پخت و پز خانه با فاطمه است . پخت و پزش خوب است - پخت و پز کردن ؛ در سِرّ قراری به حیله به ضرر کسی دادن .
-
پل و پخت
لغتنامه دهخدا
پل و پخت . [پ ِ ل ُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قرارهای نهانی دو تن با یکدیگر. مذاکره و قرار و عهد مخفی . قرارداد در خفا. قرارداد نهانی . ساخت و پاخت (در تداول عوام ).- پل و پخت کردن ، پل و پخت کردن با هم ، پل و پختشان یکی بودن ؛ قرار نهانی با یکدیگ...
-
لُخت و پُخت
فرهنگ گنجواژه
لختی و پختی، برهنه.
-
پُخ،پخت،بُغ،پُف
لهجه و گویش تهرانی
بخار
-
پُخت و پز
فرهنگ گنجواژه
آشپزی.
-
پخت و پیرایه
فرهنگ گنجواژه
آشپزی و تزئین.
-
پَل و پَخت
فرهنگ گنجواژه
قرار و مدار. پل و پخت کردن= قرار گذاشتن
-
رَخت و پَخت
فرهنگ گنجواژه
لباس و وسائل زندگی.