کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پت آلود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارگ پت
لغتنامه دهخدا
ارگ پت . [ اَ پ َ ] (پهلوی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اَرْگپَد. رجوع به ارگبد و ارگ پات و ارجبذ شود.
-
پت پاپرا
لغتنامه دهخدا
پت پاپرا. [ ] (اِ) بلهجه ٔ هندی ، شاهتره . (طب ).
-
پت جیا
لغتنامه دهخدا
پت جیا. [ ] (اِ) داروئی هندی است .
-
پری پت
لغتنامه دهخدا
پری پت . [ پْری / پ ِ پ ِ ] (اِخ ) شعبه ای از رود دنیپر که از مردابهای پینسک میگذرد و 810 هزار گز طول دارد.
-
پِت نَتیلیشیدَه
لهجه و گویش بختیاری
pet-natilišida 1. بینى پاره نشده (معمولاً نرمه بینى الاغ نر را در سن بلوغ شکاف مىدهند تا به هنگام حمل بار سنگین راحتتر نفسبکشد)؛ 2. (کنایى) نادان.
-
پت و پهن
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ پَ) (ص .) 1 - پهن ، عریض . 2 - دارای اندام بزرگ و نامناسب .
-
تت و پت افتادن
لغتنامه دهخدا
تت و پت افتادن . [ ت ِ ت ُ پ ِاُ دَ ] (مص مرکب ) لکنت پیدا کردن . تت و پت کردن .
-
تت و پت
لغتنامه دهخدا
تت و پت . [ ت ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) تته پته . رجوع به تت و پت افتادن و تت و پت کردن و لکنت پیدا کردن شود.
-
تت و پت کردن
لغتنامه دهخدا
تت وپت کردن . [ ت ِ ت ُ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون طفل نو زبان باز کرده سخن گفتن . شکسته سخن گفتن چنانکه اطفال . شکسته چنان سخن گفتن که بیشتر حروف به «ت » و «پ » بدل گردد. با زبانی گرفته چون اطفال سخن گفتن .رجوع به تت و پت و تت و پت افتادن و تته پته...
-
پت و پهن
لغتنامه دهخدا
پت و پهن . [ پ َ ت ُ پ َ] (ص مرکب ) از اتباع . پهنی پهن : بینیئی پت و پهن .
-
پت و پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) patopahn پهن؛ فراخ؛ عریض.
-
باد به پِت آویدن
لهجه و گویش بختیاری
bâd be pet âvidan 1. باد به بینى شدن (در اوائل بهار حیوانات جوانى مانند کره اسب، کره خر و گوساله وقتى از طویله بیرون مىآیند شادىکنان پوزه خود رارو به بالا مىگیرند و به اطراف مىدوند) اصطلاحا گویند:«باد به پتآویده»؛ 2. (کنایى) جوان جلف و سبکسر.
-
شَل و پَت
فرهنگ گنجواژه
شَل و پَر، ناقص.
-
پَت پا ،فتِ پا
لهجه و گویش تهرانی
لگدی که با کنار پا برای زیر پا خالی کردن میزنند
-
پت کمر،فتِ کمر
لهجه و گویش تهرانی
ضربه زیر کمر