کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پتک و مطراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پتک و مطراق
فرهنگ گنجواژه
وسائل کوبیدن.
-
واژههای مشابه
-
پِتُّک
لهجه و گویش گنابادی
pettok در گویش گنابادی یعنی پر مو معادل واژه پُرپَت میباشد.
-
پتک زن
لغتنامه دهخدا
پتک زن . [ پ ُ زَ ] (نف مرکب ) آهنگر. پتکدار : سر عدو بتن اندر فروبرد بدبوس چنانکه پتک زن اندر زمین بردسندان .فرخی .
-
پتک دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پتکزن› [قدیمی] potkdār آهنگر.
-
پتک زدن
دیکشنری فارسی به عربی
زلاجة
-
جستوجو در متن
-
مطراق
لغتنامه دهخدا
مطراق . [ م ِ ] (ع اِ) مطراق الشی ٔ؛ پیرو و مانند و نظیر چیزی ، یقال هذا مطراق هذا؛ ای تلوه و نظیره . ج ، مطاریق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || پتک و چکش و مطرقه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مطرقه شود.
-
چاکوچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = چکوچ : 1 - پتک آهنگران و مسگران ، مطراق . 2 - چکش .
-
پلوک
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) 1 - تکیه گاه چوبین کنار بام ، محجر. 2 - پتک و چکش آهنگران ، مطراق .
-
کوبن
لغتنامه دهخدا
کوبن . [ ب َ ] (اِ مرکب ) چکش آهنگران و مسگران باشد و به عربی مطراق خوانند و آن دو قسم می باشد، یکی مربع و آن را پتک و دیگری دراز و آن را گزینه گویند. (برهان ). آلت کوبیدن مسگران و آهنگران مانند چکش و رشیدی گفته ، آنچه گرداست آن را پتک و آنچه دراز اس...
-
کوبن
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ)(اِ.)چکش آهنگران و مسگران و آن دو قسم باشد، یکی مربع ک ه آن را پتک خوانند، دیگری دراز و آن را کدینه گویند، مطراق .
-
پکوک
لغتنامه دهخدا
پکوک . [پ َ ] (اِ) پتک آهنگران باشد و بعربی مطراق خوانند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). || تکیه گاه چوبین که بر کنار بام نصب کنند و آنرا بعربی محجر خوانند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). طارمی . نرده ٔ چوبین که بر کنار بام و صفه و ایوان سازند تا ک...
-
چاکوچ
لغتنامه دهخدا
چاکوچ . (اِ) به عربی ، مطراق . (برهان ). پتک آهنگران . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). چکش مسگران . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). چکش که آلت کوبیدن میخ و غیره است . (فرهنگ نظام ) : هزار چاکوچ خورد پهن و دراز گردد همان مس باشد. بهأالدین ولد (معار...
-
پلوک
لغتنامه دهخدا
پلوک . [ پ َ ل َ / لُو ] (اِ) غرفه و مخارجه و تالاری که بر بالاخانه سازند. (برهان قاطع). تالاری باشد که بر بام سازند و نشست گاه چوبین که فراز بام بود و مخرجه ٔ عمارت بالاخانه که بعربی غرفه گویند... و پکوک نیزآمده که بجای لام کاف باشد. (سروری ). مصحّف...