کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پتک
/patak/
معنی
نوار پهن که چوپانان و دهقانان و بعضی مردم به ساق پای خود میپیچند؛ مچپیچ؛ پاپیچ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پک، چکش، مطرقه
دیکشنری
hammer, puttee, sledgehammer
-
جستوجوی دقیق
-
پتک
واژگان مترادف و متضاد
پک، چکش، مطرقه
-
پتک
فرهنگ فارسی معین
(پُ) ( اِ.) چکش بزرگ فولادین که آهنگران با آن آهن و پولاد و مانند آن را کوبند.
-
پتک
فرهنگ فارسی معین
(پَ تَ) ( اِ.) نوار پهنی که بعضی مردم مانند چوپانان یا سربازان به ساق پا پیچند.
-
پتک
لغتنامه دهخدا
پتک . [ ] (اِ) بلور. «البلور انفس الجواهر التی یعمل منها الاوانی لو لاتبزله بالکثرة و یسمیه الهند پتک و فیه فضل صلابة یقطع بها کثیر من الجواهر...». (الجماهر ص 183).
-
پتک
لغتنامه دهخدا
پتک . [ پ ُ ] (اِ) کدین بزرگ آهنگران . (اسدی ). فطیس . خایسک بزرگ . مطراق . مطرقه . آنچه آهنگران با آن کوبند. مطرقه ای بزرگ از فولاد که آهنگران بدان پولاد و آهن تنک سازند و یا شکنند. اُمیمه . مرزبه . آهن کوب . بنچ . پَلوک . پک . کُوبن . کوبیازه . مهر...
-
پتک
لغتنامه دهخدا
پتک . [ پ ُ ت ُک ِ ] (اِخ ) شهری است در ممالک متحده ٔ امریکا رد آی لاند واقع در کنار بلاکستون دارای 175000 تن سکنه . و صنعت نساجی پنبه ای دارد.
-
پتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] patak نوار پهن که چوپانان و دهقانان و بعضی مردم به ساق پای خود میپیچند؛ مچپیچ؛ پاپیچ.
-
پتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پک› potk وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان میکوبند؛ کدین؛ خایسک؛ پکوک؛ کوبن: ◻︎ بفرمود کآهنگران آورید / مس و روی و پتک گران آورید (فردوسی۴: ۱۸۴۴).
-
پتک
دیکشنری فارسی به عربی
زلاجة , مطرقة
-
پتک
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: potk طاری: pek طامه ای: pok طرقی: pek کشه ای: pek نطنزی: potk
-
واژههای مشابه
-
پِتُّک
لهجه و گویش گنابادی
pettok در گویش گنابادی یعنی پر مو معادل واژه پُرپَت میباشد.
-
پَتَکْ
لهجه و گویش گنابادی
patak در گویش گنابادی یعنی دزدی و غارت
-
forging
پتککاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] نوعی عملیات شکلدهی مکانیکی که در آن نیروهای فشاری و ضربهای معمولاً در حین حرکت دادن بر جسم وارد میشوند
-
پتک زن
لغتنامه دهخدا
پتک زن . [ پ ُ زَ ] (نف مرکب ) آهنگر. پتکدار : سر عدو بتن اندر فروبرد بدبوس چنانکه پتک زن اندر زمین بردسندان .فرخی .