کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پتواز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پتواز
/patvāz/
معنی
۱. نشیمنگاه پرندگان؛ لانه.
۲. جای نشستن مرغان شکاری در محل مرتفع.
۳. چوببستی که در لانه یا جای دیگر برای نشستن پرندگان درست کنند: ◻︎ دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون / قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز (میرغروری: لغتنامه: پتواز).
۴. پاسخ؛ جواب.
۵. (اسم مصدر) اجابت؛ قبول: ◻︎ به امّید رفتم به درگاه او / امید مرا جمله پتواز کرد (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۰۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
perch, reply, response, seat
-
جستوجوی دقیق
-
پتواز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) 1 - لانه ، نشیمنگاه پرندگان ، و آن چوب بستی باشد که برای نشستن پرندگان درست می کنند. پدواز و بتواز و پتوازه نیز گویند. 2 - جواب ، پاسخ .
-
پتواز
لغتنامه دهخدا
پتواز. [ پ َت ْ ] (اِ) بتواز. پدواز. (رشیدی ). آده . میقعه . (برهان ). نشیمن کبوتر و باز و دیگر پرندگان از شکاری و غیرشکاری و آن دو چوب است که به اندک فاصله از یکدیگر بر زمین فروبرند و چوب دیگر بر زبر آن دو نهند چنانکه نشستن آن جانوران را بکار آید. |...
-
پتواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پتوازه، بتواز، پدواز، بدواز، پرواز› [قدیمی] patvāz ۱. نشیمنگاه پرندگان؛ لانه.۲. جای نشستن مرغان شکاری در محل مرتفع.۳. چوببستی که در لانه یا جای دیگر برای نشستن پرندگان درست کنند: ◻︎ دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون / قفس شکسته و روحم نشسته ...
-
جستوجو در متن
-
بتواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) batvāz = پتواز
-
پدواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] padvāz = پتواز
-
پیواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] peyvāz = پتواز
-
پتوازه
لغتنامه دهخدا
پتوازه . [ پ َ زَ / زِ ] (اِ) پتواز. رجوع به بتواز شود.
-
پدواز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - جای نشستن . 2 - پاسخ ، جواب ، پتواز. 3 - سخن ، گفتگو، مطلب .
-
پیواژ
لغتنامه دهخدا
پیواژ. [ پی ] (اِ) پاسخ دادن . بیواز. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 233). ظاهراً مصحف «پتواز» است . رجوع بماده ٔ قبل شود.
-
پاسخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. پتواز، جواب ۲. اجابت، استجابت ۳. انعکاس، بازتاب، لبیک ۴. اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات ≠ پرسش، سوال
-
برواز
لغتنامه دهخدا
برواز. [ ب َرْ ] (اِ) جای قرار و آرام . (برهان ) (آنندراج ). جای آرام که از چوب برای کبوتر راست کنند. (از شرفنامه ٔ منیری ). || نشیمن باز و شاهین و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به پرواز و پدواز و پتواز و آده شود.
-
بیواره
لغتنامه دهخدا
بیواره . [ بی رَ / رِ ] (اِ) چوبی که بدان گلوله ٔ خمیر نان را تنک سازند. (برهان ). وردنه و چوبی که بدان خمیر را تنک سازند. (ناظم الاطباء). || قبول و اجابت . (انجمن آرا). شاید مصحف بیواز باشد بمعنی رد جواب . پتواز. پتواژ = پتواچک . رجوع به مترادفات کل...
-
پیواز
لغتنامه دهخدا
پیواز. [ پی ] (اِ) اجابت بود یعنی پاسخ دادن . (اوبهی ) (فرهنگ اسدی نخجوانی ) : به اومید رفتم بدرگاه اوی امید مرا جمله پیواز کرد. بهرامی .خداوندا دعایم باز پیوازمنم بیچاره و درمانده اهواز. استاد لطیفی (از شعوری ).رجوع بماده ٔ ذیل شود. (ظاهراً مصحف «پت...
-
بتواز
لغتنامه دهخدا
بتواز. [ ب َ ] (اِ) بدواز. آرامگاه و نشیمن باز و شاهین و امثال آن را گویند. (برهان قاطع). پتواز. بدواز. برواز. پتوازه . پدواز. نشیمن کبوتر و باز که دو چوب ستون کرده و چوبی روی آن گذارند. نشیمن کبوتر و باز که دو چوب بر زمین فروبرند و چوبی بر زبر آن نه...