کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پتو
/pato[w]/
معنی
جای روبهآفتاب؛ آفتابگیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
blanket
-
جستوجوی دقیق
-
پتو
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) نوعی روانداز که به جای لحاف به هنگام خواب بر روی کشند.
-
پتو
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ) (اِ.) پرتو؛ موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب در آن بتابد؛ مق . نسر، نسار.
-
پتو
لغتنامه دهخدا
پتو. [ پ َ ] (اِ) از پت بمعنی مو، قسمی منسوج پشمین . پشمینه ٔ معروف کشمیری . (رشیدی ). پارچه ٔ زفت پشمین که بر روی لحاف و گاهی تنها چون لحاف بر روی افکنند. فرالاوی گوید در صفت جوانی صوفی : بتن بر یکی ژنده ای از پتوشب و روز بودی بروی و بمو. (از جهانگی...
-
پتو
لغتنامه دهخدا
پتو. [ پ َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه لار به بستک میان انوه و شیخ حضور در 474500 گزی شیراز.
-
پتو
لغتنامه دهخدا
پتو. [ پ ُ ] (ص ) در لهجه ٔ کرمانیان ، پرپشم ، پشمالو.
-
پتو
لغتنامه دهخدا
پتو.[ پ َ ت َ ] (اِ) موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب بر آن بتابد و مقابل آنرا نسر خوانند ومخفف پرتو هم هست . (برهان ). برآفتاب . آفتاب رویه .
-
پتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ نسر] [قدیمی] pato[w] جای روبهآفتاب؛ آفتابگیر.
-
پتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) patu پارچۀ ضخیم به اندازۀ لحاف که از پشم یا پنبه بافته میشود و بیشتر در موقع خواب روی خود میاندازد.
-
پتو
دیکشنری فارسی به عربی
بطانية , لف
-
پتو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: patu طاری: patü طامه ای: patu طرقی: patu کشه ای: patu نطنزی: patu
-
واژههای مشابه
-
پِتّو
لهجه و گویش بختیاری
pettu دارنده بینىِ بزرگ.
-
واژههای همآوا
-
پِتّو
لهجه و گویش بختیاری
pettu دارنده بینىِ بزرگ.