کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پا دنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پا دنگ
لهجه و گویش تهرانی
دنگ(آسیای کوبه ای)پایی
-
واژههای مشابه
-
پا به پا کردن
فرهنگ فارسی معین
(بِ. کَ دَ) (مص ل .) 1 - مردد بودن . 2 - درنگ کردن .
-
پا بر پا پیچیدن
لغتنامه دهخدا
پا بر پا پیچیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) رَصف .
-
صد پا (هزار پا)
دیکشنری فارسی به عربی
حيوان متعدد ارجل
-
پا انداز،پا بنداز
لهجه و گویش تهرانی
فرش کوچک پائین اتاق/جاکش
-
نوک پا،توک پا
لهجه و گویش تهرانی
سر شصت پا،کمی راه رفتن(یک توک پا بریم)
-
پَت پا ،فتِ پا
لهجه و گویش تهرانی
لگدی که با کنار پا برای زیر پا خالی کردن میزنند
-
پا پا راتزی
واژهنامه آزاد
تبلیغات
-
کج پا
لغتنامه دهخدا
کج پا. [ ک َ ] (ص مرکب ) کج پای . که پای کج دارد. اَحنَف . اَخفَج . (یادداشت مؤلف ).
-
کله پا
لغتنامه دهخدا
کله پا. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آدمی که حالش بهم خورده و از حال طبیعی خارج شده و در حقیقت سرش را به جای پایش گذاشته باشد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کله پا شدن شود.
-
کله پا
لغتنامه دهخدا
کله پا. [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح نجاران ، پایه های چفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کله پا
لغتنامه دهخدا
کله پا. [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) تیره ای از کلهر. (ازجغرافیای سیاسی کیهان ، ص 61). و رجوع به کلهر شود.
-
کله پا
لغتنامه دهخدا
کله پا. [ ک ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی است که در بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
گشاده پا
لغتنامه دهخدا
گشاده پا. [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه یا آنچه پای آن گشاده باشد، میان دو پای آن فراخ بود: جانب ؛ اسب گشاده پا. (منتهی الارب ).