کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پا بمیان گذاردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوتاه پا
لغتنامه دهخدا
کوتاه پا. (ص مرکب ) آنکه دارای پایی کوتاه است . (فرهنگ فارسی معین ). || حیوانات اهلی که پای کوتاه دارند مقابل بلندپا. حیواناتی مانند گوسفند و بز و میش و طیور خانگی چون ماکیان و بوقلمون و اردک . مقابل بلندپا، مانند اسب و اشتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخ...
-
کوته پا
لغتنامه دهخدا
کوته پا. [ ت َه ْ ] (اِ مرکب )مخفف کوتاه پا است و آن جانوری باشد شبیه به گوزن و او را کوته پای هم گویند. کوتاه پاچه . کوته پاچه . (برهان ). و رجوع به کوتاه و کوتاه پاچه شود. || خرگوش را نیز گفته اند. (برهان ). || (ص مرکب ) حیوانات اهلی ، چون : گوسفند...
-
کوچک پا
لغتنامه دهخدا
کوچک پا. [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کفش ... اصطلاح کفشدوزان ، مقابل کفش بزرگ پا. کفشی که از اندازه ٔ طبیعی و معمولی کوچکتر باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کنس پا
لغتنامه دهخدا
کنس پا. [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اهلم رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
گرگ پا
لغتنامه دهخدا
گرگ پا. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از گیاه است . پنجه ٔ گرگ . (گیاه شناسی گل گلاب ص 172) : خجسته را بجز از خردپا ندارد گوش بنفشه را بجز از گرگ پا ندارد پاس .منوچهری .
-
گرگ پا
لغتنامه دهخدا
گرگ پا. [ گ ُ ] (اِخ ) از جمله ٔ کوهستانها و ییلاقات شاه کوه و ساور مازندران میباشد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 169).
-
گیرانۀ پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← اشتقاق افزودۀ پا
-
filopodium
نخپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] نوعی پای کاذب بسیار نازک و نوکتیز که از درونیاخته منشأ میگیرد
-
axopodium
میلهپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] نوعی پای کاذب تقریباً دائمی که مرکز آن ساختاری محوری دارد
-
foot region
ناحیۀ پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از اندام پایینی که بین مچ و انتهای انگشتان پا قرار دارد
-
humectant
نمپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ترکیبی که از دست رفتن رطوبت محصول را به تأخیر میاندازد
-
footvolley
والیپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی تیمی برگرفته از قوانین والیبال ساحلی و مهارتهای فوتبال که در آن بازیکنان میتوانند از همۀ اعضای بدن به غیر از دستها برای بازی با توپ استفاده کنند
-
sole, plantar region, planta 1, regio plantaris
کف پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بخشی از پا که در حالت ایستاده به زمین میچسبد
-
galvanostat
گالوانیپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] وسیلهای برای اعمال جریان ثابت بر روی الکترود بهمنظور بررسی واکنشهای خوردگی و الکتروشیمیایی
-
نقره پا
لغتنامه دهخدا
نقره پا. [ن ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نام طایری است که رنگ پای آن سفید باشد. (غیاث اللغات ). رجوع به نقره پای شود.