کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پا برجای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سترده پا
لغتنامه دهخدا
سترده پا. [ س ِ / س ُ ت ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) بریده پا. (آنندراج ) (استینگاس ).
-
سگ پا
لغتنامه دهخدا
سگ پا. [ س َ ] (ص مرکب ) کسی که بسیار راه رود. که به هرجای رود. بسیاررو. (یادداشت مؤلف ).
-
شکسته پا
لغتنامه دهخدا
شکسته پا. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) شکسته پای . که پای او شکسته باشد. (ناظم الاطباء). که استخوان پای وی خرد شده یا شکاف و ترک برداشته باشد : اندر چه اثیر اسیرند تا ابدزآن جز شکسته پای گسسته رسن نیند. خاقانی .|| ضعیف . ناتوان . (ناظم الاطباء).
-
هرزه پا
لغتنامه دهخدا
هرزه پا. [ هََ زَ / زِ ] (ص مرکب ) آن که به هر جای شایسته و ناشایسته رود. آنکه خوانده و ناخوانده به سرای دیگران رود. (یادداشت به خط مؤلف .) || آن که پای در هر کفش کند وپای افزار دیگران را پوشد. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
هفت پا
لغتنامه دهخدا
هفت پا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که تعداد کمی سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
هم پا
لغتنامه دهخدا
هم پا. [ هََ ] (ص مرکب ) همراه . (غیاث ) : خروشان گاودم با او به یک جاچنان چون دو سراینده به هم پا. فخرالدین اسعد.وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست وهم همراهی ّ هم پا برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
آتش پا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'ātašpā ۱. تندرو؛ تیزرو.۲. بیقرار؛ بیآرام.
-
بی پا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bipā ۱. [مجاز] بیاصل؛ بیاساس.۲. [قدیمی، مجاز] بیثبات؛ ضعیف.
-
گرگ پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gorgpā گیاهی با شاخههای کوتاه و برگهای ریز بههمفشرده؛ پای گرگ؛ پنجهگرگی.
-
coelostat
آسمانپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ابزاری مجهز به ساعتران که همواره نقطۀ ثابتی از آسمان را دنبال میکند
-
اشتقاق پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← اشتقاق افزودۀ پا
-
rheostat
جریانپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مقاومت الکتریکی متغیری که مقدار آن را میتوان بهطور پیوسته تغییر داد
-
dorsum of foot, dorsal region of foot, dorsum pedis, regio dorsalis pedis
پشت پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] سطحی از پا که در حالت ایستاده رو به بالاست
-
squat 1
چمپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در وزنهبرداری و آمادگی جسمانی، حرکت یا تمرینی شامل نشستن و برخاستن ورزشکار درحالیکه وزنهای را پشت سر و روی شانهها نگه داشته است
-
goofy footer, goofy
چپپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تختهبرفسُری که برخلاف معمول، پای راست خود را در جلوی تختهبرف و پای چپ را در عقب آن قرار میدهد