کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پای در پای کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پای در پای کشیدن
لغتنامه دهخدا
پای در پای کشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بهم درپیچیدن دو پای از مستی و جز آن : دست در دست برده چون مصروع پای درپای میکشم چون مست .مسعودسعد.
-
واژههای مشابه
-
پایِ رفتن
لهجه و گویش تهرانی
توان رفتن .()ندارم
-
بر پاى خود ایستاد
دیکشنری فارسی به عربی
استقلّ
-
جستوجو در متن
-
لنگه کشیدن
لغتنامه دهخدا
لنگه کشیدن . [ ل ِ گ َ /گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) پای کشیدن . (آنندراج ).
-
اخرواط
لغتنامه دهخدا
اخرواط. [ اِ رِوْ وا ] (ع مص ) تیز رفتن . تیز گذشتن . تیز در چیزی درآمدن . (زوزنی ). || اخرواط طریق بر کسی ؛ دراز کشیدن راه بدو. || بدور و دراز کشیده شدن شعر. || اخرواط لحیة؛ دراز شدن ریش با عرضی کم . || اخرواط دام در پای شکاری ؛ منقلب گشتن و بند شدن...
-
فرشطة
لغتنامه دهخدا
فرشطة. [ ف َ ش َ طَ ] (ع مص ) پای از پای گشاده ودور نهاده نشستن . || به زمین چسبانیدن سرین و تکیه ساختن هر دو ساق را. || به یک جانب گذاشتن هر دو پای را در سواری . || به فروهشتگی و نرمی فروخفتن شتر. || کفانیدن و پاره کردن گوشت را. || دراز کشیدن چیزی ر...
-
regular footer, regular
راستپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تختهبرفسُری که پای چپ خود را در جلو و پای راست را در عقب تختهبرف قرار میدهد
-
پادری
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(اِمر.)1 - فرشی که پای در می اندازند. 2 - سنگی که پای در می گذارند تا باد در را نبندد.
-
goofy footer, goofy
چپپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تختهبرفسُری که برخلاف معمول، پای راست خود را در جلوی تختهبرف و پای چپ را در عقب آن قرار میدهد
-
پاشکیل
لغتنامه دهخدا
پاشکیل . (اِ مرکب ) شغزبیّه . شغرَبیّه . و آن نوعی از بند کشتی گیران باشد و آن پای خود را بر پای حریف پیچیده بر زمین افکندن است .- پاشکیل کردن ؛ پای در پای پیچیدن حریف را در کشتی و او را بینداختن . (زمخشری ).
-
واپس کشیدن
لغتنامه دهخدا
واپس کشیدن . [ پ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عقب کشیدن : گفت پا واپس کشیدی تو چراپای را واپس مکش پیش اندر آ. مولوی .و رجوع به واپس رفتن شود.
-
پادرد
لغتنامه دهخدا
پادرد. [ دَ ] (اِ مرکب ) نقرس . درد پای . و درد مفصل در پای .
-
succumbing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلیم شدن، از پای در امدن