کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پای بر پی کسی نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پای خوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) ( اِ.)زمین پر از گل و لای که به سبب تردد مردم و حیوانات خشک و سخت شده باشد.
-
پای داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمص .) ایستادگی .
-
پای کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) از پا درآوردن .
-
پای آگیش
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) = پای آگیشنده : 1 - آن که به پای آویزد یا پیچد، پای پیچ ، پای آهنج . 2 - مرگ که پای پیچ هر کس شود، مرگ محتوم .
-
پای آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) بزرگ ، توانا، باقدرت .
-
پای باز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) رقاص .
-
پای بازی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) رقص ، پایکوبی .
-
پای باف
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) = پای بافنده : جولاهه ، بافنده .
-
پای خست
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (ص مف .) لگدکوب .
-
پای کوب
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) نک پاکوب .
-
پای ماچان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) کفش کن ، درگاه .
-
پای مزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) نک پارنج .
-
چابک پای
لغتنامه دهخدا
چابک پای . [ ب ُ ] (ص مرکب ) تیزپا و تندرو. || چالاک و ماهر در رقص : با همه نیکویی سرود سرای رودسازی به رقص چابک پای .نظامی (هفت پیکر).
-
تهی پای
لغتنامه دهخدا
تهی پای . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (ص مرکب ) برهنه پای و بی کفش . (ناظم الاطباء). پابرهنه . پاپتی . حافی . برهنه پای . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : وهم تهی پای بسی ره نبشت هم ز درش دست تهی بازگشت . نظامی .تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلای سفر به که در خانه ج...
-
سرخ پای
لغتنامه دهخدا
سرخ پای . [ س ُ ] (اِ مرکب ) نام سبزه ای بغایت نازک ، ترش طعم . (بهار عجم ). و به عربی حماض خوانندش . (برهان ) (جهانگیری ).