کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پایین
/pāy(')in/
معنی
۱. ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پَستتر قرار دارد: دِهِ پایین.
٢. ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: محلهٴ پایین.
٣. آهسته: صدای پایین.
٤. کمدامنه: بردِ پایین.
٥. [مجاز] کم: دمای پایین، قیمت پایین.
٦. (اسم) آن قسمت از چیزی که در زیر دیگری واقع است: پایین شلوار، پایین چاه.
٧. (اسم) جایی یا چیزی که در ارتفاع پَستتر قرار دارد: پایین شهر.
٨. (اسم) جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: پایینِ خیابان.
٩. (اسم) [مجاز] قسمتی از اتاق که به در نزدیکتر است.
١٠. (قید) زیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پست، تحت، تحتانی، دامنه، دون، زیر، زیر، زیرین، فرود، فرودین، قعر، مادون، نازل ≠ بالا، فراز
فعل
بن گذشته: پایین زد
بن حال: پایین زن
دیکشنری
below, beneath, de-, down , low, foot, underneath
-
جستوجوی دقیق
-
پایین
واژگان مترادف و متضاد
پست، تحت، تحتانی، دامنه، دون، زیر، زیر، زیرین، فرود، فرودین، قعر، مادون، نازل ≠ بالا، فراز
-
پایین
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب . ق .) 1 - زیر. 2 - دامنه .
-
پایین
لغتنامه دهخدا
پایین . (ص نسبی ، ق ) رجوع به پائین و ترکیبات آن شود.
-
پایین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بالا] ‹پائین› pāy(')in ۱. ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پَستتر قرار دارد: دِهِ پایین.٢. ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: محلهٴ پایین.٣. آهسته: صدای پایین.٤. کمدامنه: بردِ پایین.٥. [مجاز] کم: دمای پایین، قی...
-
پایین
دیکشنری فارسی به عربی
تحت , قاع , مستوي واطي
-
پایین
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ǰir طاری: ǰer طامه ای: ǰir طرقی: ǰer کشه ای: ǰer نطنزی: ǰir
-
واژههای مشابه
-
عالم پایین
لغتنامه دهخدا
عالم پایین . [ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 18هزارگزی باختر الشتر و هفت هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است واقع در جلگه هوای آن سرد و مالاریائی است . 120 تن سکنه دارد. آب آن از...
-
کالیاب پایین
لغتنامه دهخدا
کالیاب پایین . [ کال ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در 18هزارگزی جنوب باختری سراب دوره و 13هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت واقع است . تپه ای و ماهور و معتدل است ، و 900 تن سکنه دارد آبش از رودخانه ٔ کشکان تا...
-
کمره پایین
لغتنامه دهخدا
کمره پایین . [ ک َ م َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
گوزلدره پایین
لغتنامه دهخدا
گوزلدره پایین . [ زَ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطانیه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در27 هزارگزی خاور زنجان و 12 هزارگزی راه عمومی . دامنه و سردسیر است و 1638 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن و ...
-
گوشه پایین
لغتنامه دهخدا
گوشه پایین . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. 5هزارگزی شمال خاوری خوسف ، سر راه شوسه ٔ عمومی بیرجند به خوسف واقع است . جلگه و گرمسیر و سکنه ٔ آن 177 تن است . آب آن از قنات ، محصولاتش غلات ، پنبه ، انگور و شغل اهالی زر...
-
گوشه پایین
لغتنامه دهخدا
گوشه پایین . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شراء بالا بخش کمیجان شهرستان اراک . واقع در 66هزارگزی جنوب کمیجان و 6هزارگزی راه عمومی . دامنه و سردسیر و سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از دو رشته قنات مخروبه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه...
-
گیجالی پایین
لغتنامه دهخدا
گیجالی پایین . (اِخ ) دهی است از دهستان والانجرد شهرستان بروجرد. واقع در 7هزارگزی جنوب بروجرد و 5هزارگزی خاور شوسه ٔ بروجرد. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 1184 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فره...
-
کاهنگان پایین
لغتنامه دهخدا
کاهنگان پایین . [ هََ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که دارای 161 تن سکنه ، آب آن از چشمه و آب کاهنگان و محصول عمده اش غله و حبوب است . زنان ده قالی و جاجیم می بافند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).