کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایه پایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پایه پایه
لغتنامه دهخدا
پایه پایه . [ ی َ / ی ِ ی َ / ی ِ ](ق مرکب ) پلّه پلّه . اندک اندک . تدریجاً : چو خواهی کسی راهمی کرد مه بزرگیش جز پایه پایه مده . اسدی .در تأنی گوید ای عجول خام پایه پایه برتوان رفتن ببام .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
پایَه
لهجه و گویش بختیاری
pâya تپاله (سرگین چهارپایان را در قالبهاى بیضىشکل پهن خشک کنند و بهعنوان سوخت در زمستان به مصرف رسانند).
-
pedestal
ستونپایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] عضوی که نیروی ستون را به پِی یا شالودۀ ساختمان منتقل کند
-
test stand
پایۀ آزمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای برای آزمایش و راهاندازی موتور شامل تجهیزات روشن کردن موتور و اتصال آن به یک جایگاه دارای تجهیزات واپایی و پایشگری
-
cloud base
پایۀ اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پایینترین تراز جوّ که در آن هوا دارای کمیت قابلمشاهدهای از ذرات اَبر است
-
terminal abutment
پایۀ انتهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] دندان طبیعی یا کاشتینۀ دندانی (dental implant) در هریک از دو انتهای پل که باعث نگه داشتن آن میشود
-
payload 1
پایهبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دادههای کاربر که در مدار یا شبکه حمل میشود و از اطلاعات نشانکدهی/ سیگنالدهی و واپایش و سرایند جداست
-
basifixed
پایهچسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرک که از قاعده به سطح یک اندام چسبیده باشد
-
multiple abutment
پایۀ چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] دو یا چند دندان مجاور که بههم متصل میشوند تا درمجموع بهعنوان یک پایۀ واحد برای دندانواره عمل کنند
-
thermometer support
پایۀ دماسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری که دماسنجهای کمینه و بیشینه را در وضعیت مناسب برای اندازهگیری در ابزارپوش نگهداری میکند
-
dual basis
پایۀ دوگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] پایهای برای فضای دوگان یک فضای بُرداری مفروض که بهوسیلۀ پایۀ فضای بُرداری مفروض ساخته میشود
-
rail foot, rail base
پایۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قسمت پایین ریل که در حالت افقی قرار دارد و تکیهگاه ریل است
-
bumper bracket, bumper iron, bumper mounting
پایۀ سپر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعهای فلزی که سپر با آن به بدنه یا شاسی خودرو متصل میشود
-
bouillon
پایۀ سوپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آب صافنشدۀ حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو