کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایه های دولت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پایَه
لهجه و گویش بختیاری
pâya تپاله (سرگین چهارپایان را در قالبهاى بیضىشکل پهن خشک کنند و بهعنوان سوخت در زمستان به مصرف رسانند).
-
پایه پایه
لغتنامه دهخدا
پایه پایه . [ ی َ / ی ِ ی َ / ی ِ ](ق مرکب ) پلّه پلّه . اندک اندک . تدریجاً : چو خواهی کسی راهمی کرد مه بزرگیش جز پایه پایه مده . اسدی .در تأنی گوید ای عجول خام پایه پایه برتوان رفتن ببام .مولوی .
-
گران پایه
لغتنامه دهخدا
گران پایه . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) گران قدر. بلندمرتبه . عالی مقام : نشسته به در بر گران پایگان به پرده درون جای پرمایگان . فردوسی .از ایشان هر آن کس که پرمایه بودبه گنج و به مردی گران پایه بود.فردوسی .
-
کربش پایه
لغتنامه دهخدا
کربش پایه . [ ک َ ب َ ی َ / ی ِ ](اِ مرکب ) نام رستنیی باشد و آن در کنار دریای هند بهم می رسد و آن را به انگشتان کربش که نوعی از چلپاسه باشد تشبیه کرده اند. (برهان ). گیاهی که در کنار دریای هند روید شبیه به پایهای کربش . (ناظم الاطباء).
-
base collection
مجموعۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از ذخایر وراثتی که با هدف حفاظت آن در درازمدت نگهداری میشود و بهعنوان منبع مورد استفاده قرار نمیگیرد
-
basal medium
محیط پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیط سادهای که پایۀ محیطهای غنیشده است
-
base map
نقشۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که با افزودن اطلاعات به آن، نقشههای دیگری به دست میآید
-
base metal, parent metal
فلز پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] فلز اصلی که جوشکاری بر روی آن انجام میشود
-
basic price
قیمت پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] پایینترین قیمت عرضهشده برای یک کاروان خاص یا خدمات گردشگری
-
basic vocabulary, core vocabulary
واژگان پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مجموعهای کمینه و بنیادی از واژههای یک زبان که دانستن آنها برای ایجاد ارتباط با آن زبان ضروری است و به شیوههای مختلف ازجمله شمارش بسامدِ وقوع شناسایی میشود
-
core word
واژۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای از زبان معیار و با بسامد فراوان در گفتار و نوشتار که به گویش و لهجه و تخصص خاصی تعلق ندارد و واحدی از واژگان پایه به شمار میآید
-
elementary reaction, step 2
واکنش پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] یک یا چند واکنش ساده که برای توصیف سازوکار یک واکنش کلی به کار رود
-
basic weight
وزن پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وزن هواگَرد شامل وزن تجهیزات ثابت و مایعات باقیمانده در لولهها
-
base fare, basic fare, regular fare
کرایۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نرخ حمل مسافر بزرگسال بدون تخفیف برای خدمات منظم محلی و خطی
-
basic text
کتاب پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← بِهنامه